باسلام
دوست گرامي؛ روايت اول كه شما فقط دو كلمه از آن را ذكر كرده ايد به اين صورت آمده است كه امام باقر عليه السلام مي فرمايند: حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه بعد از ظهور از برخي از اصحاب رسول الله صلي الله عليه و آله انتقام مي گيرد بعد سوال مي شود كه چرا رسول الله صلي الله عليه و آله از آنها انتقام نگرفت ايشان مي فرمايند: «إن الله تبارك وتعالى بعث محمدا صلى الله عليه وآله رحمة وبعث القائم عليه السلام نقمة» خداوند محمد ص را بر روش رحمت بر مردم و حضرت حجت را بر روش عقوبت و انتقام مبعوث مي كند. بنا بر اين در اين روايت هم به لحاظ لفظ و هم معني تحريف و دست كاري شده است.
اما روايت دوم در آن تحريف بيشتري صورت گرفته است اين روايت از امام صادق عليه السلام به دو صورت نقل شده است: 1- «إذا قام القائم ، سار إلى الكوفة ، فهدم بها أربعة مساجد ، ولم يبق مسجد على الأرض له شُرَف إلا هدمها ، وجعلها جماء» در اين روايت سخن از تبديل مساجد كنگره دار به مساجد ساده و بدون كنگره و تبديل مساجد كم جا به مساجد جا دار و وسيع است كه اشكالي در آن ديده نمي شود. مضاف به اينكه او امام منصوب از طرف خداوند و متولي اين امور مي باشد.
اما روايت دوم در اين مورد اين است: «إذا قام القائم هدم المسجد الحرام حتى يرده إلى أساسه وحول المقام إلى الموضع الذي كان فيه» مسجدالحرام و مقام ابراهيم را خراب كرده و به محل اصلي آن بر مي گرداند و اين همان آرزويي است كه رسول گرامي طبق روايات اهل سنت سعي در تحقق آن داشتند ولي به خاطر اينكه قوم عايشه قريب العهد به جاهليت بودند از انجام آن صرف نظر كردند. به اين روايت توجه كنيد:
عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت سَأَلْتُ النبي صلى الله عليه وسلم عن الْجَدْرِ أَمِنَ الْبَيْتِ هو قال نعم قلت فما لهم لم يُدْخِلُوهُ في الْبَيْتِ قال إِنَّ قَوْمَكِ قَصَّرَتْ بِهِمْ النَّفَقَةُ قلت فما شَأْنُ بَابِهِ مُرْتَفِعًا قال فَعَلَ ذلك قَوْمُكِ لِيُدْخِلُوا من شاؤوا وَيَمْنَعُوا من شاؤوا وَلَوْلَا أَنَّ قَوْمَكِ حَدِيثٌ عَهْدُهُمْ بِالْجَاهِلِيَّةِ فَأَخَافُ أَنْ تُنْكِرَ قُلُوبُهُمْ أَنْ أُدْخِلَ الْجَدْرَ في الْبَيْتِ وَأَنْ أُلْصِقَ بَابَهُ بِالْأَرْضِ .
... أَسوَدِ بن يَزِيد از عائشه رضي الله عنها نقل كرده كه گفت : از پيامبر صلى الله عليه وسلم در مورد حجر اسماعيل پرسيدم كه آيا جزء كعبه است يا نه ؟ فرمود : بله ، گفتم : پس چرا مردم آن را جزء كعبه نميدانند ، فرمود : زيرا كه قوم تو توان اين كار را نداشتند ، گفتم : حكم درب آن كه از زمين بالا است(ووارد شدن به آن محتاج عبور از پلههاي آن است) چيست ؟ ، فرمود : اين كار را قوم تو كردند تا هر كه را خواستند ، وارد كرده و هر كه را خواستند از ورود به آن منع نمايند ، اگر نبود كه قوم تو قريب العهد به دوران جاهليتاند و ميترسم كه دلهاي آنان انكار كند ، حجراسماعيل را داخل در كعبه نموده و نيز درب آن را به زمين ميچسباندم . (صحيح البخاري ، ج 2 ص 573)
اما روايت سوم به اين صورت است: «والويل كل الويل لمن خالفه وخالف أمره ، وكان من أعدائه ، ثم قال : يقوم بأمر جديد ، وسنة جديدة وقضاء جديد ، على العرب شديد ، وليس شأنه إلا القتل» واي بر كسي كه با او مخالفت كند و از دشمنان او باشد اوامر و روش و حكم او نو و تازه است و بر عربها سخت مي گيرد روش او با مخالفان فقط قتل است و با مخالفان كنار نمي آيد. اگر روايت درست بيان شود اشكالي در آن نيست.
روايت چهارم هم اصلاً در آدرس مشخص شده وجود ندارد بلكه به اين صورت آمده است: «يبايع الناس على كتاب جديد» با مردم بر اساس كتاب جديد بيعت مي كند. بيعت بر اساس احكام و قوانين كتاب مي باشد نه با لفظ آن لذا در اينجا هم منظور از يبايع علي كتاب جديد يعني بر اساس تفسيري كه ايشان از كتاب ارائه مي نمايند بيعت مي كنند بدون شك قرآن در طول تاريخ دچار تفسير به راي ها و تاويل هاي نابجا شده چنانكه حضرت امير عليه السلام در نهج البلاغه مي فرمايد: «يأتي علي الناس زمان، لايبقي فيه من القران الا رسمُه، و من الاسلام الا اسمُه، و مساجدهم يومئذ عامرة من البناء، خراب من الهدي... ؛ روزگاري بر مردم فرا ميرسد كه از قرآن، جز نشانه (نوشته اي) و از اسلام، جز نامي (گفتاري) چيزي به جاي نمي ماند.» لذا ايشان بر اساس همان قرآني كه حضرت امير عليه السلام طبق تاريخ نزول و به همراه شان نزول و تفسير آنها كه برگرفته از سخنان حضرت رسول نوشته اند و خلفاي وقت آن را نپذيرفتند حكم مي كنند و طبق آن از مردم بيعت مي گيرند.
در روايت پنجم موردي به نظر نمي آيد ايشان براي اثبات امامت خود از آنها استفاده مي كنند.
در مورد روايت ششم هم در ضمن روايت چهارم توضيح داده شد.
روايت هفتم اشتباه است آنچه در آدرس مذكور آمده به اين صورت است: « إذا قام قائم آل محمد استخرج من ظهر الكعبة سبعة وعشرين رجلا خمسة وعشرين من قوم موسى الذين يقضون بالحق وبه يعدلون وسبعة من أصحاب الكهف ويوشع وصي موسى ومؤمن آل فرعون وسلمان الفارسي وأبا دجانة الأنصاري ومالك الأشتر .» شايد ايشان از اينكه 25 نفر از قوم موسي و 7 نفر از اصحاب كهف و يوشع وصي موسي در بين اصحاب امام زمان عج آمده چنين برداشتي داشته كه برداشت غلطي است.
روايت هشتم هم در آدرس مذكور نيامده است ولي در جاهاي ديگري آمده كه منظور روش ايشان در قضاوت است مثل اينكه با گناهكاران بدون اينكه كسي شكايتي داشته باشد برخورد مي كند و مظالم را به صاحبان آنها بر مي گرداند در هر كجا باشند. بدون اينكه كسي شهادت دهد يا شاهدي باشد حكم مي كند و... و اينها همه حاكي از تسلط عظيم ايشان بر اوضاع و اجازه الهي بر انجام اين اقدامات است.
اين امور همه مقتضاي ماموريت بزرگ ايشان بر تشكيل حكومت جهاني توحيدي كه تحقق آن آرزوي همه انبيا و اوصياست مي باشد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)