* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 17 فروردين 1386 تعداد بازديد: 10612 
تشرف ملا محمد شريف زاهدي به مذهب تشيع 01
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: تشرف ملا محمد شريف زاهدي به مذهب تشيع 01

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

[توجه: ارتباط تلفني با ملا محمد شريف زاهدي، روحاني سنّي كه پس از تحقيق، مذهب شيعه را انتخاب كرده است]

آقاي هدايتي

خودتان را مختصراً معرفي بفرماييد.

ملا محمد شريف زاهدي

خداوند در قرآن مي‌فرمايد:

فَبَشِّرْ عِبَادِ / الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ

سوره زمرآيه18-17

محمد شريف زاهدي هستم، از استان سيستان و بلوچستان، يكي از روستاهاي شهرستان نيك شهر.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

شما چند سال در مدارس اهل سنت تحصيل كرديد و چه مدت به امامت جمعه و جماعت مشغول بوديد؟

ملا محمد شريف زاهدي

بنده از اواخر سال 1369 مشغول تحصيل در حوزه‌هاي علميه اهل سنت شدم. در نزديكي روستاي ما روستايي بود كه در آن حوزه علميه وجود داشت كه سرپرست آن، مولوي حيدر، يكي از شاگردان مولوي محمد عمر سربازي ايرانشهر است. از 1369 تا سال 1379 در حوزه‌هاي علميه بحر العلوم، عربيه اسلاميه چابهار، فاروقي نيك‌شهر و شمس العلوم تحصيل كردم. در سال 1379 به عنوان مبلغ، بنده را به استان هرمزگان، يكي از رستاهاي شهرستان ميناب فرستادند و تا اواخر سال 1381 هم امام جمعه و امام جماعت اهل سنت بودم.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

انگيزه‌هايي كه باعث شد شما به مذهب تشيع روي بياوريد، چه بود؟

ملا محمد شريف زاهدي

از سال 1375 كه در حوزه علميه چابهار مشغول تحصيل بودم، يك مسجدي در كنار ساحل دريا قرار داشت و يكي از اساتيد ما به نام مولوي عيسي ملازهي امام جماعت اين مسجد بود و بعضي از اوقات را كه ايشان به مسافرت مي‌رفت يا كسالت داشت، بنده را به عنوان امام جماعت اين مسجد تعيين مي‌كردند. در كنار اين مسجد، يك حسينيه‌اي وجود داشت كه متعلق به شيعيان مهاجر چابهار بود. در شب عاشوراي سال 1375، بعد از نماز عشاء، متوجه صدايي از بلندگوي آن حسينيه شدم و رفتم كنار پنجره آن حسينيه و نشستم تا ببينم اين روحاني شيعه چه مي‌گويد. از آنجايي كه از بعضي از سلفي مسلك‌ها شنيده بوديم كه علماء شيعه نسبت به صحابه، توهين مي‌كنند، رفتم به سخنان او گوش دهم. ديدم كه در رابطه با امام حسين (عليه السلام) نكاتي را بيان مي‌كند. خصوصا وقتي بنده رسيدم، حديث:

إن الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة.

را بيان كرد و توضيح داد. اين روايت در بسياري از روايات اهل سنت وجود دارد، حتي در مطالب درسي به ما گفته بودند. بعضي از مولوي‌ها كه گفته بودند علماء شيعه نسبت به صحابه كم‌لطفي مي‌كنند، بنده ديدم كه امام حسين (عليه السلام) هم از صحابه رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) است و اين روحاني شيعه از امام حسين (عليه السلام) تعريف مي‌كند. چند دقيقه بعد ديدم كه آن روحاني، شروع كرد به روضه خواندن و آن‌قدر صداي زيبا و شيوا و دلسوزي داشت كه بنده هم به گريه افتادم و اشك ريختم. به حوزه برگشتم و خيلي ناراحت بودم كه حتي بعضي از هم اتاقي‌هاي بنده از من سوال كردند كه شما چرا ناراحت هستي؟ من چيزي به آنها نگفتم.

روز بعدش از يكي از دانشجويان اهل سنت كه با بنده رفيق بود، سوال كردم: شما معلم شيعه داريد يا خير؟ گفت: بله داريم. گفتم: از او يك كتاب بگير و بياور تا من مطالعه‌اي درباره شيعه و عقايد آن داشته باشم. اين دانشجوي عزيز كتاب شب‌هاي پيشاور مرحوم سلطان الواعظين شيرازي را براي من آورد. وقتي من شروع كردم به مطالعه اين كتاب، ابتداءاً‌ تعجب كردم كه يك سري احاديث و رواياتي را از منابع خود ما اهل سنت آورده بود و شنيده بودم كه علماء شيعه از کتاب‌هاي اهل سنت خوش‌شان نمي‌آيد،‌ ولي ديدم كه ايشان کتاب‌هاي اهل سنت مطالعه كرده است و از منابع ما اهل سنت، اين روايات را به اين زيبايي نقل كرده است. بنده مجبور شدم اين كتاب را پنهاني در كتابخانه حوزه علميه چابهار، شب‌ها تا ساعت 2 نيمه شب مطالعه كنم. اگر كسي هم وارد كتابخانه مي‌شد، من ميز بزرگي براي مطالعه داشتم و اين كتاب را زير ميز مي‌گذاشتم و كتاب درسي را بالا مي‌آوردم تا كسي متوجه نشود. الحمدلله اين كتاب شب‌هاي پيشاور و قضيه حسينيه چابهار كم‌كم باعث شد تا من تحقيق و مطالعه كنم. تا اين‌كه سال 1379 به اين نتيجه رسيدم منابعي كه سلطان الواعظين شيرازي در شب‌هاي        پيشاور آدرس داده بود، همه‌اش درست بود.

در سال 1379، يكي از بزرگ‌ترين بركاتي كه خداوند نصيبم كرد و بسيار بنده را مشتاق مكتب ائمه (عليهم السلام) كرد، اين بود كه بنده بعد از مطالعه اين كتاب، محبتم نسبت به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حضرت علي (عليه السلام) بيشتر شده بود.

در روستايي كه امام جماعت بودم، نكته‌اي كه تا الآن هم فراموش نكردم و خيلي از اهل سنتي هم كه با بنده مراوده دارند، اين موضوع را به عنوان نكته‌اي عجيب نقل مي‌كنند، اين بود كه پيرمردي كه مؤذن مسجد بود، روزي به من گفت:

من دختري دارم كه ازدواج كرده و 7 سال است وقتي كه حامله مي‌شود، بچه‌هايش در 2 ماهگي سقط مي‌شوند. شما دعايي بكنيد كه اين مشكل حل شود.

تنها كاري كه مي‌توانستم بكنم و يك عنايت إلهي بود، اين بود كه در دلم گفتم:

خدايا! من مي‌خواهم اين دعا را بنويسم كه اگر واقعا در مورد اين قضيه مرا خوشحال كردي، من حتما شيعه مي‌شوم و مكتب اهل بيت (عليهم السلام) را قبول مي‌كنم.

دعا اين بود:

إلهي بفاطمة . . . . . . أللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اين را به خاطر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حضرت علي (عليه السلام) نوشتم و گفتم:

خدايا! اگر اينها مقام و عزت بسيار بزرگي نزد شما دارند، پس بچه اين دختر را سالم نگهدار.

به والله قسم! 10 شبانه‌روز كامل نماز شب خواندم و گريه كردم و خيلي هم از خدا التماس كردم كه مرا در اين قضيه، خوشحال بدارد و حق را نصيب من بفرمايد. بعد از 3 ماه، به من خبر دادند كه آن زن سقط نكرده است و بچه هم سالم است.

الآن مردم آن منطقه هم كه صداي مرا مي‌شنوند، واقعا بدانند كه اين عنايت خداوندي بود كه آن زن، دختري به دنيا آورد و الآن هم نامش فاطمه است و خود بنده گفتم كه نامش را فاطمه بگذارند.

اين نكته ظريفي بود كه خداوند، بنده را به حقانيت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و امير المومنين (عليه السلام) متوجه كرد.

* * * * * * *

استاد حسيني قزويني

شما بعد از آن‌كه شيعه شديد، آيا بعد از آن، با مولوي‌هاي اهل سنت بحث و مناظره‌اي داشته‌ايد؟ آيا آنها از نظر علمي توانسته‌اند بر شما اعتراض كنند كه چرا مذهب شيعه را انتخاب كرده‌ايد و اين مذهب، باطل است؟

ملا محمد شريف زاهدي

بعد از توفيق ورود به مذهب شيعه، مناظرات بسياري با علماء اهل سنت داشتم؛ خصوصا با بسياري از اساتيد خودم. بعضي از آن مناظرات، حضوري و بعضي هم تلفني بود. ولي يكي از مناظرات مهمي كه تلفني بود، مناظره با مولوي محمد عثمان قلندرزهي خاشي در سال 1383 بود. او يكي از علماء مشهور اهل سنت ايران و رئيس حوزه علميه خاش است. خودش شخصاً به پسرخاله‌ام ملا اسماعيل گفته بود:

شماره تلفن مرا به ملا محمد شريف بده و به او بگو كه چرا ديوانه شده‌اي و شيعه شده‌اي؟

ملا اسماعيل به من زنگ زد و شماره او را به من داد و حرف او را به من گفت و گفت: من مطمئنم او شما را به مذهب اهل سنت برمي‌گرداند. من هم گفتم:

خيلي دوست دارم برگردم، ولي متأسفانه علماء و محدثين خودتان نمي‌گذارند كه سني شوم.

گفت: چطور؟ گفتم:

حتي مولوي عثمان هم كاري مي‌كند كه من از اهل سنت بيشتر دورتر شوم. چون آنها بحث كردن با ما شيعيان را جالب نمي‌دانند.

بنده به او زنگ زدم و تا الآن هم خودم را به او معرفي نكردم كه ملا محمد شريف هستم. چون نكاتي را با او بحث كردم كه او فكرش را هم نمي‌كرد كه من باشم. اولين سوالم از او اين بود:

چرا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) وصيت كردند كه مرا شبانه دفن كنيد؟

به من گفت: شما از كجا زنگ مي‌زنيد؟ گفتم: از فلان منطقه زنگ مي‌زنم و ملاي يكي از مساجد آنجا هستم. ايشان گفت:

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) براي اين وصيت كرد كه چشم نامحرمان و ديوانگان به جنازه ايشان نيفتد.

گفتم:

مگر گناه است كه نامحرم، جنازه زن را ببيند؟ مگر نامحرمان زيادي در تشييع جنازه زنان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) و زنان عصر ما حضور ندارند؟

گفت: نه، گناه نيست. گفتم:

اگر گناه نيست، پس چرا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نگذاشتند نامحرمان شركت كنند؟ مگر شما در تاريخ إبن أثير و تاريخ طبري، در وفات حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نداريد كه سلمان و ابوذر و مقداد و إبن عباس در نماز ميت ايشان شركت داشتند؟

گفت: بله، همين‌طور است. گفتم:

پس اين حرف نامحرمان را از كجا آورده‌ايد؟

گفت: نظر شما در اين مورد چيست؟ گفتم:

روايتي را مي‌گويم از مولوي نذير احمد سلامي، مفسر و استاد حوزه علميه زاهدان كه هر روز ساعت 6 از راديو زاهدان، تفسير قرآن مي‌گويد، كه ايشان روايتي را از صحيح بخاري، جلد 2، صفحه 542، در كتاب بانوان نمونه عصر پيامبر (صلى الله عليه و سلم) و صحابه، صفحه 108 آورده است: «حضرت فاطمه (رضي الله عنها) در آخرين لحظان زندگي، با حضرت ابوبكر حرف نزدند».

به مولوي عثمان گفتم:

معني اين روايت چيست؟ آيا در روايات نيامده است: «هر كس تا 3 روز قهر كند و آشتي نكند و بميرد، به جهنم مي‌رود»؟ پس طبق اين روايت، ـ نستجير بالله ـ شما بايد بگوييد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به جهنم مي‌رود. چون تا آخرين لحظات زندگي با ابوبكر قهر بود و آشتي نكرد؟ به نظر شما چرا قهر بود و چرا ابوبكر و عمر و عثمان و اكثر صحابه، نام‌شان در ليست تشييع جنازه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) خالي است؟ همان‌طور كه در تشييع حنازه و كفن و دفن پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) هم هيچ‌گونه نقشي نداشتند.

آيا شما كتاب ملا محمد عمر سربازي با عنوان خلفاء از ديدگاه علي (عليه السلام) چاپ سال 1383 را ديده‌اي؟ در اين كتاب نوشته است: «نماز ميت فاطمه (رضي الله عنها) را ابوبكر خوانده است». آيا اين درست است؟

مولوي عثمان گفت:

عجب! من در هيچ كتابي نديده‌ام كه ابوبكر نماز ميت فاطمه را بخواند.

گفتم:

اگر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) وصيت كرده باشد كه نامحرمان حق ندارند جنازه مرا ببينند، حالا چطور علي بن أبي طالب (عليه السلام) به اين وصيت عمل نمي‌كند و به ابوبكر كه نامحرم بود، اجازه داد بر جنازه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نماز بخواند؟

مولوي عثمان گفت: معلوم مي‌شود كه تحقيق كرده‌اي و تحقيقات خوبي داشته‌اي. خواهش مي‌كنم يك سري به ما در حوزه علميه خاش بزنيد. ما در خدمتيم. گفتم: ما إن شاء ا... مزاحم شما مي‌شويم.

يكي ديگر از بحث‌هاي ما، بحث توسل بود كه آيا توسل به غير الله شرك است يا خير؟ مولوي عثمان گفت:

بله، شرك است؛ فقط لا إله إلا الله.

أدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ

سوره غافر/آيه60

وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ

سوره بقره/آيه186

من گفتم:

من شما را راه دوري نمي‌برم. استاد شما ملا محمد عمر سربازي كتابي با عنوان شفاء الأسقام و الأحزان نوشته و در اين كتاب كه تا به حال 11 بار ـ 7 هزار نسخه ـ چاپ شده، نكات بسيار ظريفي آمده و يكي از نكته‌هاي مهم اين كتاب اين است كه در صفحه 33 اين كتاب آمده است: «براي درد دندان، كسي كه دندانش درد مي‌كند، بنويسد: أبو بكر الصديق من السادتين الأبرار أكثر 92 و زير دندان بگذارد، دندانش خوب مي‌شود». آيا اين توسل به غير الله نيست؟

مولوي عثمان تعجب كرد و گفت: بله، اتفاقا من خودم اين كتاب را دارم، ولي متوجه اين بحث نشدم. گفتم:

اگر شما مي‌گوييد توسل شرك است، شما خودتان در اين كتاب، از اول تا آخر و در صفحات مختلف، چيزهايي را در رابطه با توسل نوشته‌ايد كه ادب إقتضاء نمي‌كند آنها را بيان كنم.

بحث ديگري هم داشتم.

* * * * * * *

استاد حسيني قزويني

آيا تشرّف شما به مذهب اهل بيت (عليهم السلام)، تأثيري در جوانان اهل سنت داشت؟

ملا محمد شريف زاهدي

الحمد الله اين توفيق إلهي بود كه بعد از چند سال تحقيق و مطالعه، توانستم با اسانيد و مدارك معتبري به مكتب اهل بيت (عليهم السلام) مشرف شوم. بعد از اين تشرّفم، بعضي از دوستانم را از دست دادم، ولي با بعضي ديگر از دوستانم ارتباط تلفني و حضوري دارم. الآن محل كارم، استان هرمزگان، بخش مركزي شهرستان ميناب است و حدود 14 روستا هستند كه شيعه و سني با هم زندگي مي‌كنند و من در اين روستاها كار مي‌كنم. در يكي از اين روستاها، كتابخانه‌اي داريم كه 1400 نفر عضو دارد و حدود 470 نفرشان از اهل سنت هستند؛ بزرگ و كوچك، ابتدائي، راهنمائي، دبيرستان، دانشجو و زن و مرد.

در اين چند سالي كه بنده به مكتب اهل بيت (عليهم السلام) آمده‌‌ام، با عنايات إلهي توانسته‌ام حدود 23 نفر را به اين مكتب نوراني راهنمايي كنم و يكي از آنها، يكي از برادران خود بنده است. از خود سيستان و بلوچستان، 4 نفر كه در حوزه‌هاي علميه اهل سنت درس خوانده‌اند، به مكتب اهل بيت (عليهم السلام) مشرّف شدند. بسياري از اينها را طوري روي كار آورده‌ايم كه به دار الإفتاء زاهدان زنگ زدند و کتاب‌هايي كه بنده آدرس دادم، سوال كردند كه آيا شما اين کتاب‌ها را نوشته‌ايد و آنها هم گفتند بله و اينها هم طبق آن دلايل، برگشتند و شيعه شدند. شيعه‌شدن خيلي از اينها به علت تعصبي بودن بعضي‌ها و ناراحتي بعضي ديگر، پنهاني است و اظهار نكرده‌اند.

الحمدلله زمينه شيعه‌شدن فراهم است و با كارهايي كه در آنجا صورت مي‌گيرد، اميدواريم در آينده نزديك، شاهد تشرّف بسياري از جوانان اهل سنت، نه تنها در استان هرمزگان، بلكه در استان سيستان و بلوچستان باشيم إن شاء ا... با عنايت اهل بيت (عليهم السلام) و تلاش‌هايي كه علماء عزيز شيعه مي‌كنند مانند استاد حسيني قزويني و شما كه در اين شبكه سلام كار مي‌‌كنيد.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

در اين مدتي كه به مذهب شيعه مشرّف شده‌ايد، آيا در محل كار و سكونت، از طرف دوستان و آشنايان و سايرين، مشكلاتي براي شما درست شده است؟

ملا محمد شريف زاهدي

اين مشكلات، طبيعي است. بنده از خانواده‌اي هستم كه اكثراً جزء مذهبي‌ها و ملاهاي اهل سنت هستند. عموي من از علماء و مشاهير اهل سنت است و اكثر مولوي‌هاي زاهدان، او را مي‌شناسند و در فقه اهل سنت، آشنايي زيادي دارد و دل خوشي از مكتب اهل بيت (عليهم السلام) ندارد. بعد از تشيّع من، خيلي توهين‌آميز با من حرف زدند و حرف‌هايي زدند كه نمي‌توان در اينجا گفت. نكته مهمي كه براي بنده رنج‌آور بود و عموي من باعث آن شد، اين بود كه من با دختر عموي خودم ازدواج كرده بودم و به خاطر شيعه شدنم، طلاق اين دختر را از من گرفتند. اولش گفتند كه شما مرتدّ شده‌اي و همسرت طلاق داده شده است. گفتند چون شما از مذهب حقه حنفيه به مذهب اهل بيت (عليهم السلام) رفته‌ايد، پس مرتدّ شده‌ايد. قبول كردم و گفتم: من الآن چيزي را به دست آوردم كه قرآن و حديث هم آن را قبول دارند.

من خودم زنم را طلاق ندادم، تا اين‌كه اواخر سال 1384، خودشان به منزل اقوام در منطقه هرمزگان آمدند و عموي من هم گفت: مي‌دانم كه شما شيعيان هم مسلمان هستيد، ولي تو را به خدا بيا او را طلاق خلع بده، او خسته شده است. من اولش قبول نكردم. خانم من هم گفت من با شوهر شيعه زندگي نمي‌كنم. طلاقش را از من گرفتند.

در زاهدان كه بودم، خيلي از جمعيت آنجا كه حاضر بودند، ديدند كه عموي من مي‌خواست با چاقو مرا بكشد و مردم هم مانع شدند. من هم مجبور شدم دو هفته در آنجا تقيه كنم. ولي عنايت اهل بيت (عليهم السلام) موجب شد خودم را از دست آنها برهانم. تهديدات زيادي كردند. حتي به هرمزگان آمدند به چندين نفر از اهل سنت گفتند كه ما به شما فلان قدر پول مي‌دهيم و شما فلان بلا يا مشكل را براي فلاني درست كنيد و او نبايد در اينجا براي تبليغ بيايد.

در استان اصفهان بودم و در دانشگاه صنعتي آنجا جلسه قرائت قرآن داشتم و وقتي به مركز تخصصي ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) رفتم، گفتند: الآن 3 نفر با لباس بلوچي آمدند و از شما سوال كردند و ما آدرس شما را نداديم و آنها هم برگشتند رفتند.

حتي چند بار بنده را تلفني تهديد كردند و گفتند كه فلاني به دنبال شماست تا شما را بكشد. گفتم:

چه عزّت و شرفي بالاتر از اين‌كه بنده در راه اهل بيت (عليهم السلام) شهيد شوم؛ گرچه لياقت اين را ندارم.

يك سري تهديدات هم از طرف بعضي ملاها شده است. نبايد اين‌گونه برخوردها باشد. قرآن مي‌فرمايد:

أدْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ

سوره نحل/آيه125

حتي اگر طرف مقابل، يهودي يا مشرك باشد، بايد با او نيكو سخن گفت. يكي از اساتيد خودم در تلفن به من گفت: تو سگ هستي و نبايد با ما حرف بزني. من هم گفتم اشكالي ندارد. ولي تا زماني‌كه براي من، مدارك و منابع صحيح نياوريد، مطمئن باشيد كه از مكتب اهل بيت (عليهم السلام) دست برنمي‌دارم.

الآن هم مشغول بحث و تحقيق هستم و إن شاء ا... از تهديدات آنها هم هيچ هراسي ندارم و نخواهم داشت.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

تبليغ وهابيت بيشتر در مناطق محروم است و براي تبليغ مذهب باطل خود، مواد غذايي براي مردم محروم توزيع مي‌كنند. آن مردم هم براي اين‌كه به آن مواد غذايي دسترسي داشته باشند، مجبور به قبول وهابيت مي‌شوند. ولي وهابيت در مناطق غير محروم، نمي‌توانند تبليغ كنند.

ملا محمد شريف زاهدي

بله، درست است. در يكي از روستاهايي كه ما در بخش مركزي ميناب فعاليت داريم، حدود 20 خانوار شيعه هستند و بقيه‌شان اهل سنت حنفي هستند. اين روستا 2 ملا دارد. يكي‌شان كه نزد وهابيت در جزيره قشم درس خوانده بود، سلفي شده بود. يك ملايي را براي تبليغ از خراسان آورده بودند كه او هم سلفي وهابي شده بود. در ماه رمضان چند سال پيش كه براي تبليغ آمده بود، از ماه رمضان تا اواخر ماه شوال، عليه ابوحنيفه و اهل سنت و شيعه سخنراني مي‌كرد و در مدت 2 ماه، توانست مسجدي به قيمت 20 ميليون تومان بسازد. تا الآن هم در اين مسجد اختلاف است و نماز عيد را يك ملا در بالاي كوه خوانده و يك ملا هم در مسجد قديمي خوانده و اجازه نماز خواندن در مسجد جديد را ندادند. حتي كارشان به دادگستري رسيد. اين ملاي وهابيت، نه تنها نتوانست براي وهابيت، نقطه اميدي ايجاد كند، بلكه جنگي ميان حنفي‌ها درست كرد و الآن هم شيعه و سني در آنجا درگير هستند. حتي به بسياري از سني‌ها در ماه رمضان، برنج و روغن مي‌دادند تا سلفي شوند. ولي الحمد لله بنده خودم و چند نفر از دوستان بسيجي، اين قضيه را پيگيري كرديم تا اين‌كه به نتيجه رسيد و هم اهل سنت حنفي آنجا از دست آن سلفي‌ها راحت شدند و هم شيعيان آنجا. اين ثروت عظيم وهابيت است كه امروز روي مناطق محروم كار مي‌كنند.

امروز با يكي از برادران خودم كه سني است، تماس تلفني داشتم. گفت: وهابي‌ها الآن در روستاي ما هم نفوذ كرده‌اند و مردم به سمت وهابيت مي‌روند. سوال كرد كه وهابيت چيست؟ من هم نكاتي را گفتم و گفتم: برويد كتاب فتاواي ملا محمد عمر سربازي را بخوانيد تا بدانيد عقيده او نسبت به وهابيت چيست؟ در آن كتاب، وهابيت را نقد كرده كه برخلاف جمهور رفته‌اند و مسلك جديدي درست كرده‌اند كه شايسته و لايق تربيت اين مكتب نيست و مخالف با سنت رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) است.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

پيام شما به جوانان شيعه و سني و ساير جوانان چيست؟

ملا محمد شريف زاهدي

نكته‌اي كه مهم است، اول به خودم مي‌گويم كه محبت اهل بيت (عليهم السلام) را داشته باشيم. آيات و روايات و احاديث، مملوّ است از معرفي اهل بيت (عليهم السلام). نكته مهمي كه واقعا بنده را به حقانيت امير المومنين (عليه السلام) نسبت به امامت و ولايت‌شان وا داشت، اين بود كه بنده يك هفته قبل از مشرّف شدن به مكتب اهل بيت (عليهم السلام)، در اواخر سال 1381 كه به هرمزگان براي تبليغ رفته بودم، در شب چهارشنبه‌اي از خدا درخواست كردم با وجود اين‌همه مداركي كه براي اثبات ولايت و خلافت امير المومنين (عليه السلام) وجود دارد، من يك جرياني از بزرگان و استادانم و بعضي از اسانيد شنيده‌ام كه مي‌گويند:

دست‌هاي علي بن أبي طالب (عليه السلام) را بسته‌اند و به زور به مسجد برده‌اند براي بيعت كردن با ابوبكر.

گفتم خدايا! سوگند به ذات مقدست، مي‌خواهم امشب اين قضيه را به من نشان بدهي. اگر واقعا اين قضيه در تاريخ ثبت شده و آنها اين كار را انجام داده‌اند، در عالم خواب به من نشان بده تا من مكتب اهل بيت (عليهم السلام) را قبول كنم. بنده وضو گرفتم و دو ركعت نماز خواندم و در همان مسافرخانه مسجد كه جاي خواب بنده بود، سر بر بالش گذاشتم و در خواب يا بيداري، ديدم:

از يك صحرايي ردّ مي‌شوم و از اين صحرا، رودخانه‌اي ردّ مي‌شود و من هم كنار اين رودخانه مي‌رفتم. تا اين‌كه به جمعيت بسيار عظيمي رسيدم و گفتم: خدايا چه خبر است؟! رفتم وسط جمعيت و ديدم كه دست مردي را با طناب بسيار كلفت و سفيدي بسته‌اند و دو نفر كنار او ايستاده بودند و 2 پارچه سفيد در دست داشتند. من صدا زدم: اينجا چه خبر است؟ يك نفر صدا زد: او علي بن أبي طالب (عليه الصلاة و السلام) است و به نظر مي‌خواهند علي بن أبي طالب (عليه السلام) را زنده به گور كنند.

به خدا قسم! يادم نمي‌رود اين لحظه را كه:

در آن لحظه، صداي ناله زني را شنيدم. گفتم: اين چه كسي است كه ناله مي‌زند؟ گفتند: او سيدة نساء العالمين، فاطمه بنت رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) است كه براي علي (عليه السلام) گريه مي‌كند. ديدم كه اين خانم نزديك‌تر مي‌شد و صدايي كه از زبان مباركش شنيدم اين بود: وا عليا! وا محمدا! وا عليا! وا محمدا!

من اين جمله را 2 ، 3 بار شنيدم و از خواب بيدار شدم و گفتم: الحمد لله رب العالمين و بلند شدم وضو گرفتم و 2 ركعت نماز شكر به جا آوردم. در همان هفته، در روز جمعه، در همان مسجد و در منزل يكي از مأمومين، در جمع خواهران و برادران أهل سنت، تشيّع خودم را إعلام كردم.

اين نكته براي من خيلي قابل تأمل بود كه واقعا حق با حضرت علي (عليه السلام) بود. اين ماجرا را من هرگز فراموش نمي‌كنم. بعضي از دوستان به بنده مي‌گويند كه خواب خود را براي ما تعريف كن، ولي من مي‌گويم كه نقل خواب، خوب نيست؛ ولي چون اين خواب، از خواب‌هايي است كه مطابقت دارد با أحاديث و رواياتي كه در تاريخ اسلام رخ داده، محبورم كه در بعضي از جاها نقل كنم.

به جوانان عزيز شيعه و أهل سنت اين نكته را مي‌گويم اين آيه‌اي را كه خداوند در قرآن مي‌فرمايد:

فَبَشِّرْ عِبَادِ / الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ

سوره زمرآيه18-17

در نظر بگيرند و فكر نكنند كه طرف مقابل، شيعه است يا سني يا يهودي؛ بلكه ببينيد كه چه مي‌گويد. قرآن مي‌فرمايد:

قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلُ

سوره روم/آيه42

ببيند كه گذشتگان شما، چه سرگذشتي داشتند؟ معني آيه اين نيست كه آنها چقدر ثروتمند بودند و سرمايه داشتند. بلكه مي‌فرمايد ببينيد كه آنها داراي چه عقيده‌اي بودند؟ اگر عقيده‌شان دين و قرآن و سخن رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) بود، قبول بكنيد و اگر غير از اين بود، بايد ردّ كنيد.

شما جوانان شيعه و سني، تحقيق بكنيد و بر اين آيه عمل بكنيد. أقوال شيعه و سني را إستماع كنيد. بنده از وقتي كه شيعه شده‌ام، وقتي كتاب‌هاي أهل سنت را مطالعه مي‌كنم، خصوصا روايات معتبري كه براي حقانيت أمير المؤمنين (عليه السلام) و أهل بيت (عليهم السلام) آمده، بعضي وقت‌ها مي‌گويم: خدايا! من از كتاب مخالفين امامت و ولايت، اين نكات را مي‌بينم و بر ايمان من اضافه مي‌شود. گذشته از اصول كافي و نهج البلاغه و احتجاج شيعه، صحيح بخاري و صحيح مسلم هم حديث ثقلين را آورده‌اند. شما جوانان حتما برويد تحقيق بكنيد و انساني كه بدون تحقيق از دنيا برود، بر خودش ظلم كرده است. حتي كساني كه در مكتب أهل بيت (عليهم السلام) هستند، كتاب‌هاي أهل سنت را مطالعه كنند تا ولايت حضرت علي (عليه السلام) را از صحاح سته أهل سنت ثابت كنند.

 

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

 

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



ملامحمد شريف زاهدي
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  اسلام     -   تاريخ:  04 تير 89 - 23:06:53
خاك توسرت زاهدي اينقدر تحقيق تو خالي كردي خنگ امدي وخنگتر رفتي واينقدر نفهميدي كه اهلسنت همه اصحاب پيامبر را قبول دارند وشيعه فقط چند نفر از انها را واهلسنت دين كامل را قبول دارند وشيعه نصف ان را قيچي ميكند و.....
2   نام و نام خانوادگي:  سرم فداي مولا     -   تاريخ:  05 تير 89 - 14:29:32
خوش به سعادت اين مرد بزرگ.
درضمن خاك عالم بر سر كامنت شماره 1 به نام اسلام كه هنوز متوجه نشده اون صحابه اي كه دوستشون داره هيزم هاي جهنم هستند.
3   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  05 تير 89 - 15:04:29
جناب اسلام
اين اسلامي که به جاي سلام و بسم الله با فحش «خاک تو سرت» آغاز مي‌شود اسلام کدام يک از صحابه است؟ همان صحابه‌اي که قصد ترور سرور خلايق آقا رسول الله (صلي الله عليه و آله) را داشتند؟
«يحلفون بالله ما قالوا ولقد قالوا كلمه الكفر وكفروا بعد اسلامهم وهموا بما لم ينالوا»
براستي که شما تمام صحابه تروريست و خيانتکار و مرتد را قبول داريد!!!!!
آري. در مذهب شما حضرت ابوطالب (عليه السلام) مورد قبول نيست ولي آن 10 تروريست خبيث صد در صد مورد قبول است!!!!

يا علي
4   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  05 تير 89 - 19:02:15
با سلام
جناب اضلام اولاً با ادب باش .
در ثاني بعضي از همين اصحاب شراب خوار بودند . اسم نمي برم ولي اينو بگم كه بعد از سه بار نازل شدن باز شراب ميخورد .
بعد اون يكي كه روز روشن زنا كرد و همون شراب خوار اولي چونكه اين غلام او بود را حد نزد .
بعد اون سومي كه كه هم يك صحابي جليل القدر را بقتل رساند , به زن مقتول ان صحابي تجاوز كرد . بعد كه از سفر برگشت نه نه اون اولي كه گفتم اسمشو نميارم اورد جلوي چشمش .
اخه تو را چه به اين حرفها . صحابي كه ما به انها احترام ميگذاريم همه عادل بودند , همه مومن بودند همه مورد رضاي خدا بودند . همه مطيع رسول الله بودند .
يا علي
5   نام و نام خانوادگي:  محمد رفيق کريمزايي     -   تاريخ:  05 شهريور 89 - 17:49:41
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام عليکم اين داستان بي پايه واساس است مانند داستان تيجاني.
6   نام و نام خانوادگي:  محمد رفيق کريمزايي     -   تاريخ:  05 شهريور 89 - 18:16:23
به نام حق
سلام
اولا آقاي زاهدي روخاني نيست ثانيا خود فروخته است . اگر واقعا حق ميگوييد پس چرا به جاي دلايل به اصحاب پاک پيامبر توهين ميکنيد .
لعنت بي پايان الله بر کساني که بي دليل در اتهام زدن بر صحابه پيامبر از يهود تبعيت مي کنند .
آقاي مجيد م علي واقعا حيف است نام مقدس ترين انسان وارسته را در پسوند نامت که نامت نيز برازنده ي توي کثيف نيست قرار داده اي
همين کارها را مي کنيد چند تا جوان نا آگاه بلند ميشوند و بين سني و شيعه تفرقه ايجاد مي کنند اگر واقعا هستيد پس ساينهاي متعلق به اهلسنت را
فيلتر نکنيد تا ما علماي برجسته ايي از برادران شيعه با سخنراني اعترافات خودشان که از تشيع برگشته وسني شده اند را نمايش دهيم.
يالله امتحان کنيد اين گز و اين ميدان قضاوت يکطرفه را حضرت علي (رضي الله عنه) قبول ندارد. پس ملا زاهدي به خاطر پول وثروت که در اختيار آن گذاشته ايد شيعه شده امتحان کنيد.
7   نام و نام خانوادگي:  مسلم     -   تاريخ:  05 شهريور 89 - 18:40:19
اقاي گمراهي درميدان محشر اول پيامبر با دو يارش وسپس اصحابش در جنت البقيع زنده ميشوند وخداوند فرقه مخلص اورا بدون سوال وجواب بااو وارد بهشت ميگرداند چر شما بعد از1400سال چهار خليفه را با هم دشمن قلمداد ميكنيد درصورتيكه انها بهترين واولين مهاجرين و عشره المبشره هستند
8   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  05 شهريور 89 - 23:25:36
با سلام دوست عزيز جناب محمد رفيق كريم زاايي ( مسلم ) 1 ) در اينكه جناب ملامحمد شريف زاهدي از مولوي سابق اهل بوده يا نه احتياجي به نظر شما نيست , گفتار لحجه , اسم و ادرس و خاطرات ايشان صحت كلام ايشان را تائيد ميكند . خوشبختانه شيعيان احتياج به دروغ ندارند و تمامي محلها و ادرسهاي ايشان در اين متن موجود ميباشد شما اگر شك داريد ميتواني با تحقيق از مراكز علمي خودتان بمثل : حوزه‌هاي علميه بحر العلوم، عربيه اسلاميه چابهار، فاروقي نيك‌شهر و شمس العلوم يا استاد و امام جماعت مسجدشان مولوي عيسي ملازهي . ================================================================================= اما اينكه فرموديد كه بنده به اصحاب پــــــــــــــــــــاك حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم توهين كرده ام بايد بگويم لا والله , معاذ الله من نه فقط به اصحاب پــــــــــــــــــــاك حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم توهين نمي كنم بلكه انها را تكريم ميكنم كه چقدر شجاعانه و صبورانه براي حفظ اسلم عزيز و سنت صحيح اسلامي در كنار خليفه الله و وصي الله و رسولش هم مبارزه كردند و هم در اطاعت محض از خداوند و رسول مكرمشان و اولامر بودند , و حقاً معدود كساني بودند كه به ايات قراني و وصاي حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم عمل كردند بمانند اين ايه : ===۩۩======۩۩=== بسم الله الرحمن الرحيم ===۩۩======۩۩=== ======۩۩=== «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏»======۩۩=== - سوره مائده- آيه 55 ==۩۩== ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏اند همان كسانى كه نماز برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند ==۩۩=== --------------------------------------------------------------------------------------------------- و نه بمانند كساني كه قصد اين ايه كريم است : =========================== ===۩۩======۩۩=== بسم الله الرحمن الرحيم ===۩۩======۩۩=== ======۩۩=== «و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضرّالله شيئاً و سيجزى الله الشاكرين======۩۩=== ======۩۩ سوره آل عمران، آيه 144. ======۩۩=== ======۩۩ و محمد جز فرستاده‏اى كه پيش از او [هم] پيامبرانى [آمده و] گذشتند نيست آيا اگر او بميرد يا كشته شود از عقيده خود برمى‏گرديد و هر كس از عقيده خود بازگردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمى‏رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مى‏دهد ======۩۩ -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- در نهايت در دفاع از خودم بايد بگويم : 1 ) اولاً اسم شما والاتر از اسم بنده است البته نه با فرق زياد ولي باز هم والاتر است و اما اين ابداً دليل خوبي براي قضاوت نيست , در ضمن گفتار و نوشتار بنده ( نظر شماره 4 ) كه شما را اشفته كرده است بخدا قسم به ارواح همان صحابي كه تا اخر عمر شريفشان بر بيعت خود با حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم پايداري كردند و حتي بعضاً در اين راه شهيد شدند تمام حرفهاي من از كتابهاي علماي اهل سنت ميباشد , حال يا راست گفته اند كه تحقيقات من نشان ميدهد كه اين چنين است و يا دروغ كه شك ميدانم بگذار برايت شرح بدهم البته مجبورم كرديد كه متن را سانسور نكنم : ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- شراب خواري بعضي از صحابه : ================= حديث شماره يك ) حدثنا أبو بكر قال حدثنا بن مسهر عن الشيباني عن حسان بن مخارق قال بلغني أن عمر بن الخطاب ساير رجلا في سفر وكان صائما فلما أفطر أهوى إلى قربة لعمر معلقة فيها نبيذ قد خضخضها البعير فشرب منها فسكر فضربه عمر الحد فقال له إنما شربت من قربتك فقال له عمر إنما جلدناك لسكرك عمر بن خطاب در سفر همراه مردى روزه دار بود؛ موقع افطار، مرد از مشك عمر كه در آن شراب بود و شتر آن را تكان داده بود نوشيد و مست شد! عمر او را حد زد! آن مرد گفت: من از مشك تو نوشيدم! عمر در پاسخ گفت: من تو را به خاطر مست شدن حد زدم! الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 5، ص 502، ح28401، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ. {}------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------{} حديث دوم ) ابن عبد ربه در عقد الفريد مى‌نويسد: وقال الشعبي شرب أعرابي من إداوة عمر فانتشى فحده عمر وإنما حده للسكر لا للشراب. شعبى گفته است كه بيابانگردى، از مشك عمر نوشيد و مست شد؛ و عمر او را حد زد؛ و حد زدن او به خاطر مست شدن بود و نه به خاطر نوشيدن شراب! الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاي 328هـ)، العقد الفريد، ج 6، ص 382، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ - 1999م. ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- ايا مسئله بين مغيره و ام جميل را شنيده اي ( البته بدليل اينكه بعضي از مراجعين ممكن است كمتر از 18 سال داشته باشند يا وهابي براي اينكه معصيت نشود ايجا رو كمي سانسور ميكنم : در ماجراى مغيره و زنا كردن با ام جميل آمده است که : عمر در مدينه در حضور مغيره از شاهدانى که واقعه را به او گزارش کرده بودند يکى ‌يکى و جداگانه تحقيق و پرسش کرد. ابوبکره گفت : «... أنه رآه بين رجلي أم جميل وهو يدخله ويخرجه كالميل في المكحلة ». [از ترجمه جملات فوق معذوريم.] شبل و نافع نيز چنين اقوالى را تکرار کردند. چون نوبت به شهادت برادر چهارمشان «زياد» رسيد و او از در وارد شد، عمر تا اورا ديد گفت: «فلما نظر إليه عمر قال أما إني أرى وجه رجل أرجو أن لا يرجم رجل من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم على يده ولا يخزى بشهادته» من ميبينم صورت مردى را كه اميد دارم كه سنگسار نشود مردى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله را بر دست او و خوار نشود بشهادت او. البلاذري ، أحمد بن يحيى بن جابر (الوفاة: 279) ، فتوح البلدان ، ج 1ص 340، تحقيق : رضوان محمد رضوان ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1403. و چون ازاو پرسيد که چه ديده است، زياد گفت : قال رأيته جالسا بين رجلي امرأة فرأيت قدمين مخضوبتين تخفقان واستين مكشوفتين وسمعت خفزانا شديدا. ديدم نشسته ميان دو پاى زنى ... (از ترجمه معذوريم) عمر گفت: آيا ديدى او را «... رأيت كالميل في المكحلة قال لا قال فهل تعرف المرأة قال لا... »، پس گفت: نه الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي 310هـ)، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 2، ص 493 ،ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ. چونکه زياد بن معبد البجلى صحنه اى مثل ديگران نديده بود، شرط اصلى گواهى زنا تحقق نيافت و مغيره مجازت نشد. سه برادر ديگر متهم به گواهى ناحق به قصد بي‌آبرو کردن يک مسلمان شدند و عمر دستور داد به هرکدامشان هشتاد تازيانه زدند. ابوبکره پس از حد خوردن گفت : من دوباره شهادت مى‌دهم که مغيره اين عمل را انجام داده است . عمر خواست او را دوباره حد بزند ، ولى على (ع) مانع شد و فرمود : اگر او را حد بزنى براى رفيقت مغيره حد را جارى خواهم کرد . فقال أبو بكرة بعد أن ضرب فإني أشهد أن المغيرة فعل كذا وكذا فهم عمر بضربه فقال له علي عليه السلام إن ضربته رجمت صاحبك ... أبو الفرج الأصبهاني الوفاة: 356هـ)، الأغاني ، ج 16 ص 108 ،دار النشر : دار الفكر للطباعة والنشر - لبنان ، تحقيق : علي مهنا وسمير جابر. ابن منظور ، محمد بن مكرم الأفريقي المصري (المتوفى : 711هـ) مختصر تاريخ دمشق ، ج 7 ص 382، دار النشر : عمر در مراسم حج به اين مطلب اعتراف نمود که ابوبكره شهادتش درست بوده و لذا به مغيره گفت : ...والله ما أظن أبا بكرة كذب عليك وما رأيتك إلا خفت أن أرمى بحجارة من السماء . به خدا ! ما شك نداشتيم كه ابوبكره راست مى گويد و ديدم كه تو مى ترسيدى سنگى از آسمان بر سرت فرود آيد. أبو الفرج الأصبهاني الوفاة: 356هـ) ، الأغاني ، ج 16 ص 109 ، دار النشر : دار الفكر للطباعة والنشر - لبنان ، تحقيق : علي مهنا وسمير جابر. ================================================================================== حتما در مورد مالك بن نويره ( صحابي حقاً پاك حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم ) چيزي نشنيده اي من براي كوتاه شدن مطلب فقط ترجمه فارسي را نقل ميكنم مالك بن نويره شاعر و از شخصيت‌هاي برجسته و جنگجو بود و جزو نام‌آوران بني‌يرموع در جاهليت بود. وقتي ايشان مسلمان شد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) دستور داد او نماينده حضرت در قبيله خودش باشد و در زمان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و سلم) زكوات و صدقات و غيره را او جمع مي‌كرد و به مدينه مي‌فرستاد. آقاي طبري در تاريخش، جلد 2، صفحه 503، در حوادث سال 11 هجري درباره كشتن ملك بن نويره به طور مفصل مي‌آورد و اشاره مي‌كند كه آقاي أبو قتاده هم همراه خالد بود. طبري مي‌گويد: وقتي كه ما حمله كرديم بر قبيله مالك بن نويره، اينها در برابر ما سلاح كشيدند و ما گفتيم كه ما مسلمانيم، آنها هم گفتند: ما نيز مسلمانيم. گفتيم: اگر مسلمان هستيد پس اين سلاح‌ها چيست؟ اسلحه‌ها را به زمين گذاشتند. ما نماز خوانديم و قبيله آقاي مالك هم با ما نماز خواندند. تاريخ الطبري، ج2، ص503 و تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص33 --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- آقاي إبن أعثم نيز مفصل درباره قضيه خالد نقل مي‌كند و مي‌گويد: وقتي كه خالد بن وليد وارد منطقه بني‌تميم شد، با سپاهش از همه طرف آنان را محاصره كرد و در آنجا مسائلي پيش آورد تا آنجايي كه دستور داد كه پسرعموهاي مالك را گردن بزنند. ما همه مسلمان هستيم. چرا دستور به قتل ما مي‌دهي؟ پيرمردي از آنها گفت: آيا ابوبكر دستور نداده كه كسي را كه به سوي قبله نماز خواند، حق كشتنش را نداريد؟ خالد بن وليد گفت: شما اصلاً يك لحظه هم نماز نخوانده‌ايد. آقاي أبو قتاده كه از صحابه است، در مقابل خالد ايستاد و گفت: آقاي خالد تو اين حق را نداري كه دستور كشتن اينها را صادر كني. خالد گفت: چطور؟ أبو قتاده گفت: من خود شاهد بودم كه اينها در پشت سر ما نماز خواندند. ولي خالد نپذيرفت و دستور داد كه اينها را يكي پس از ديگري گردن زدند. إبن أعثم در ادامه مي‌آورد كه: أبو قتاده با خداوند عهد كرد كه در هيچ سفري همراه خالد بن وليد نباشد. خالد دستور داد كه مالك را نيز گردن بزنند. مالك گفت: آيا دستور قتل مرا صادر مي‌كني و حال آنكه من مسلمانم و به قبله نماز مي‌خوانم. خالد گفت: اگر چنانچه مسلمان هستي، چرا زكات نمي‌دهي؟ مالك گفت: پيامبر اكرم دستور داده است كه زكات را به نائب و خليفه واقعي برسانيم و از اين گونه سخنان بين مالك و خالد ردّ و بدل شد تا اين‌كه خالد گفت: هيچ راهي ندارم جز اين‌كه تو را بكشم. مالك به همسرش نگاه كرد و گفت: به خاطر اين زنم مي‌خواهي مرا بكشي تا بعد از من او را تصاحب كني. خالد گفت: نه، تو را من به خاطر رجوعت از اسلام مي‌كشم. جالب اين است كه آقاي ذهبي در تاريخ الإسلام، جلد 3، صفحه 33 صراحت دارد: خالد به ضرار بن أزور گفت: گردن او را بزن، مالك به همسرش نگاه مي‌كرد ... و همسرش در نهايت زيبائي بود. فضرب عنقه و جعل رأسه أحد أثافي قدر طبخ فيها طعام ثمّ تزوج خالد بالمرأة. او را كشت و همان شب به همسر مالك بن نويره تجاوز كرد و سر بريده مالك بن نويره را كه از شرفاء قومش بود براي پختن طعام در زير ديگ قرار داد. جالب اين است كه وقتي اين خبر به مدينه رسيد، ابوبكر سريعاً دستور داد كه خالد به مدينه بيايد و در عبارتي كه طبري در كتاب خود دارد، وقتي كه جناب عمر چشمش به خالد افتاد گفت: مسلمي را مي‌كشي و بر همسر او تجاوز مي‌كني؟! قسم به خداي عالم در حق تو حدّ جاري مي‌كنم و تو را سنگسار خواهم نمود. خالد كه ديد اوضاع خيلي خوب نيست، نزد ابوبكر رفت و گفت: من اجتهاد كردم و در اين اجتهاد خود خطا نمودم. ( يعني جداُ زكي به اين استدلال ) (مجتهد هم كه اگر خطا كند يك اجر دارد و اگر خطا نكند دو اجر خواهد داشت) ابوبكر به عمر گفت: خالد تأويل و اجتهادي كرده و خطا نموده است. لذا از حدّ زدن به خالد بن وليد صرف نظر كردند. جالب اين است كه وقتي ابوبكر با خالد ملاقات كرد و از طرف ابوبكر خاطر جمع شد، به مسجد برگشت و به عمر يك طعنه خيلي تند و دور از ادب زد و گفت: هلمّ اليّ يا بن أمّ‌شملة، فعرف عمر أنّ أبابكر قد رضي عنه فلم‌يكلّمه و دخل بيته. -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- داستان مالک بن نويرة را ابن خلکان نقل مي کند . ابن خلکان نقل مي کند : وقتي كه خبر زناي خالد بن وليد با همسر مالک بن نويرة به ابوبکر و عمر رسيد ، عمر به ابوبکر گفت : خالد زنا کرده است او را سنگسار کن . ابوبکر گفت من او را سنگسار نمي کنم او مجتهدي است که در اجتهادش به خطا رفته است.عمر به ابوبکر گفت: او مسلماني را کشته است،او را بکش (به قتل برسان ، اورا قصاص کن) ، ابوبکر گفت : او را نمي کشم او مجتهدي است که در اجتهادش به خطا رفته است.عمر به ابوبکر گفت : پس او را عزل کن . ابوبکر جواب داد : من شمشيري را که خداوند بر سر آنان از نيام بيرون کشيده است هيچ وقت در غلاف نمي کنم . {وفيات الأعيان ج6 ، ص 15 ، حرف الواو ، ذيل ترجمه وثيمة ابن الفرات رقم 769 ، که در رقم 294 ( ذيل رقم 769 ) -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- در نهايت عشره مبشره ايا لازم بتوضيح هم هست . راستي كي فتنه عثمان (از عشره مبشره ) كشان را راه انداخت . ميگويند طلحه و زبير ( از عشره مبشره). حضرت علي عليه السلام ( از عشره مبشره ) در معركه جمل در مقابلش كداميك از اين عشره مبشره ايستادند و در اين راه به هلاكت رسيدند ) حتما ميگوئيد طلحه و زبير ( از عشره مبشره). والله اين حديث قبولش خجالت دارد داريد عدالت الهي را بخاطر كساني كه در ان زمان محضر حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم بودند و ظاهراُ او را ميديدند اما باطناً كور بودند صدايش را ميشنيدند ولي در باطن كور بودند و و و زير سوال ميبريد اصلاُ بخاطر اينها چه اراجيفي نمد بافيد . بنده سخت پاي تمامي نوشته هايم ميباشم , و اصلاً در قيامت درگاه الهي در اين مورد نخواهم گفت "" من اجتهاد كردم و در اين اجتهاد خود خطا نمودم "" ابداً چونكه در صحت اين عقايدم راسخ ميباشم انهم با تحقيق , شما هم تحقيق بكنيد . در ضمن قابل توجه پول دوستان اهل سنت يكدفعه فريب نخوريد بخواهيد بخاطر پول و ثروت شيعه بشويد كه بخدا قسم دروغه كه دروغه . ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- پيامبر (ص) فرمودند يا علي لا يحبك الا مؤمن ولا يبغضك الا منافق اي علي هيچ كس تو را دوست ندارد مگر مومن و هيچ كس با تو دشمني ندارد مگر منافق؟ مسند احمد ج1ص 95 و 128 باب مسند علي رضي الله عنه، صحيح مسلم، ج 1، ص 86، كتاب الايمان، باب 33، ح 131، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 42، مقدّمه، فضل عليّ بن أبي طالب رضي‏الله‏عنه ، ح 114، سنن ترمذي، ج 5، ص 601، و ,,,,,,,, يا علي
9   نام و نام خانوادگي:  hamid     -   تاريخ:  31 شهريور 89 - 15:44:54
با سلام خداوند اين بردادران اهل سنت رو به راه راست هدايت کند. من نمي دونم چرا همش مي‌گن صحابه (ابوبکر - عمر - عثمان )؟ بابا اهل بيت پيامبر و ول کردين چسبيدين به اين ... ! شما که هيچ‌وقت کتاب‌هاي اهل سنت رو نخوندين، چرا حرف مفت مي‌زنين؟! حقايق در کتاب‌هاي اهل سنت هست. شما سني‌ها کور هستين و نمي‌بينين. اگرم ببينين صورت‌تون رو به طرفي کج مي‌کنين و خودتونو به نفهمي مي‌زنين و اصلا نمي‌خوايين قبول کنين که حقيقت طوري ديگه‌ست که مولوي‌هاي فاسدتون به شما مي‌گن خداوند شما رو نبخشه و به جهنم بفرسته. محبت علي باشه واسه شيعه‌ها آتش جهنم عمر باشه واسه سني‌ها
10   نام و نام خانوادگي:  قمبر     -   تاريخ:  11 فروردين 90 - 23:24:47
حيف اين اسم شريف محمد كه بر توي اشغال گذاشتن
11   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  12 فروردين 90 - 23:23:45
جناب قمبر
آشغال کسي است که بدون آنکه مفسر قرآن کريم باشد ادعاي جانشيني صاحب قرآن را کرد!!
راستي جناب قمبر
اين ديگر چه آشغالي است که شما صبح و شب دربرابرش سجده مي‌کنيد و خليفه‌اش را ابوبکر تعيين مي‌کند؟
يا علي
12   نام و نام خانوادگي:  قمبر     -   تاريخ:  16 فروردين 90 - 23:53:26
سجده مخصوص خداوند عزوجل نه هيچ کس ديگر.
13   نام و نام خانوادگي:  حسين     -   تاريخ:  23 فروردين 90 - 21:17:38
با سلام خدمت بعضي از دوستان که مطلب مي نويسند و توهين مي کنند.ايشون طلبه اهل سنت بوده و با تحقيق شيعه شده.من خودم در منطقه اهل سنت چيزهاي از اهل سنت ديدم که در منافق بودن اونها شک نمي کني. 1-منع مطالعه کتب شيعه 2-با چشم خود ديدم که بر پشت جلد کتب شيعه مي نويسند از کتب فرقه ضاله و............
جواب نظر:

 

14   نام و نام خانوادگي:  ali     -   تاريخ:  25 فروردين 90 - 00:32:54
سلام
سايت محمد شريف زاهدي به نام فرياد من . حتما مراجعه كنيد و اصل زندگي و مطالب ايشان را بخوانيد .

www.faryademan.com به اسم بايد شيعه مي شدم حتما بخوانيد .
يا علي
15   نام و نام خانوادگي:  مهدي علي دوست     -   تاريخ:  07 ارديبهشت 90 - 11:31:25
بنده باآقاي زاهدي تاحدي آشنا هستم خصوصاباپسرخاله ايشان ملااسماعيل كه زاهدي ازايشان نام گرفتندمن يه سوال اززاهدي دارم واون اينكه ايشان چرادربحثهاييكه درمقابل طلاب اهل سنت لاجواب ميمانند چراآنهارابه چوب اطلاعات كشوري تهديد ميكنند خودم شاهدبودم كه دريك مناظره تلفني كه ملااسماعيل هم حاضر بودزماني كه درمقابل دلائل اهل سنت نتوانست جوابي بده طلاب روتهديدكردكه بحث راتمام كنيدوگرنه شمارو به اطلات معرفي ميكنم اياهمينه منطق پيروان اهل بيت ؟ومن مطمئنم كه خودعلماءبزرگواراهل تشيع (كسانيكه واقعا اهل علم اندوانقلابي اند)به آقاي زاهدي اعتمادكامل ندارندواين ازطرزبرخوردايشان باآقاي زاهدي معلوم ميشه اگه يه روزي خداي نكرده انقلاب اسلامي ازين دياربره اولين كسي كه ازمذهب تشيع برميگرده آقاي زاهدي اندوازلحاظ علمي هم سطح علمي چنداني ندارند واين براي علماءقم كاملامشهوده بعنوان مثال شماكافيه براي سنجيدن سطح علمي ايشان به سايت ايشان ((فريادمن ))سري بزنيدومطالبش رومطالعه كنيدميبينيدكه چه مطالبي بي دليل وضعيف روجمع نموده خداوندهمه مارابه صراط مستقيم هدايت كنند آمين ((فسوف تري اذانكشف الغبار@افرس تحت رجلك ام حمار))
16   نام و نام خانوادگي:  فدك     -   تاريخ:  11 تير 90 - 12:23:32
بندگان خدا برادران اهل سنت بجاي تعصب جاهلانه برويد فكر و تحقيق كنيد شمارا به يك مطلب توصيه ميكنم شما برويد ببنيد كفر زمان امريكا و اسرائيل از كدام مسلمانان و كشور احساس خطر ميكند بعد از اين كشور هاي عربي ودست نشانده خود چرا احساس خطر نميكنند تفكروسوال بدون تعصب
17   نام و نام خانوادگي:  محسن بچه شيعه     -   تاريخ:  28 شهريور 90 - 11:53:05
با سلام خدمت دوستداارن اهل بيت عليم السلام .
و اما شما جناب آقاي مهدي علي دوست
شما مي گوئيد آقاي زاهدي سطح علمي بالايي ندارند . درسته . حرف شما مي تونه درست باشه . كسي نمي تونه به شما ايراد بگير . اما توجه كنيد كه چرا سطح علمي ايشان ضعيفه ؟ بنده خدا گناهي نداره . توي حوزه هاي علميه اهل سنت درس خوندن اطلاعات و سطح علمي كسي رو بالا نمي بره و فقط تعصبات كوركورانه انسان رو روز به روز بيشتر مي كنه . ايشون يعني آقاي زاهدي تازه دارن به مفهوم علم پي مي برن . چون توي مذهب شيعه تعصبي وجود نداره و هرچي هست حقيقته . البته روي حقايقمون تعصب داريم . اما اين معنيش اين نيست كه چند تا حديث و روايت بيخود از خودمون دربياريم و تعصبي برخورد كنيم و بعدشم بگيم مثلا پيامبر فرموده اگه من به نبوت برگزيده نمي شدم حتما عمر برگزيده ميشد .
ببين داداش ، اين آقاي زاهدي عقل داشته اومده شيعه شده و اگه به قول شما سطح علميش بالا نيست چون توي حوزه هاي شما درس خونده . انشاءالله با تحصيل توي حوزه هاي ما سطح علميشون بالاتر مي بره . چون به جاي تعصبات خركي ، علم واقعي و راه نجات و حقيقت رو نشونشون مي دن
يا علي . جانم فداي اهل بيت
18   نام و نام خانوادگي:  راشد     -   تاريخ:  09 آذر 90 - 18:43:51
با سلام :
اولاً : مجيد م علي شما مغلطه بازي خود را کنار بگذاريد و با عقل و منطقي که حرفش همه جا است بحث کنيد شما هنوز بليد نيستيد وضو بگيريد ، و وقتي وارد مسجد خود مي شويد بوي تعفن همه جا مي پيچد ، آمده ايد با کمال پروئيت به اصحاب جليل القدر حضرت محمد مصطفي (ص) توهين ميکنيد ، بچه يهودي ها فکر کرديد ميتوانيد با روايات دروغين و خودساختگي از کتابهاي علماهاي بيسواد خود قلب ما را جريحه دار کنيد. نماز را گرفته ايد نصف کرده ايد در وضو هم عجله و نصفي به وجود آورده ايد ، قرآن را هم طوري مي خوانيد که انگار دارد به شما فشار وارد مي شود و در تلفظ قرآن با بي ادبي تمام و با لحني بد مي خوانيد ، و و و خيلي چيزهاي ديگر که نمي خواهم نام ببرم. دوماً : عطار و سعدي و شمس و مولانا جلال الدين رومي و بايزيد بسطامي و و و خيلي از عارفان و شاعران در مد و وصف خدا و پيامبر و اصحاب از جان و مال خود گذشتند ، مطالعه داشته باشيد اينها انسانهاي والا و خدايي بودند که در قرن هاي گذشته و دور ميزيسته اند و اتفاقاً تمامي آنها از ايران خودمان هستند برويد و کتابهاي آنها را مطالعه کنيد کتاب عطار نيشابوري را مطالعه کن به نام کريما پنج کتاب خواهشن با تحقيق از هر دو مذاهب نه فقط با تعصب کورکورانه بلکه با مردانگي و دليرمردي مطالعه کن تا بفهمي چه کلاهي گشادي سر شما گذاشته اند اي برادر به آخوند هاي خود توسل نکنيد بلکه شما عقل داريد و با عقل و منطقي که خداوند متعال به شما داده است به جلو پيش برويد ، من هم مي توانم کتاب هاي دروغين و مغلطه بازي در بياورم درسته که تحصيلات آکادميک ندارم ولي اطلاعات عمومي و تحقيقات بسيار بالايي دارم و فقط به خدا پناه مي برم زيرا او ما را دوست دارد. سوماً : حرف ديگري ندارم و دوست دارم خدا شما را نجات بدهد و از کرده هاي گذشته و منفور خود توبه کنيد زيرا خدا توبه کنندگان را دوست دارد امروز را نسپاريد به فردا خواهشن مسلمان باشيد وسلام خدا شما را رهنمايي کند.
19   نام و نام خانوادگي:  بخت النصر     -   تاريخ:  09 آذر 90 - 21:15:22
اينها که گفتي همه سواد عمر بود؟
به جاي اشعار مشتي شاعر چرا علم عمر را براي ما بيان نمي‌کني؟
20   نام و نام خانوادگي:  راشد     -   تاريخ:  10 آذر 90 - 12:43:08
با سلام :
! بخت النصر اينهايي که گفتم همه اش کمال و جمال خدا و عدالت و مساوات عمر بود که چنين عارفان و شاعراني به جامعه اسلام و جهان معرفي شدند ، حالا آن انسانهاي والا مقامي را که نام بردم ، نه تنها شاعر بودند بلکه عارفان دين بودند که از خدا و پيامبر و اصحاب آن تعريف و تمجيد مي کردند الي الخصوص به صحابه جليل القدر پيامبر عزيم الشان اسلام حضرت محمد مصطفي (ص) عمر بن الخطاب (رض) ، و آنها طريقت اصيل اسلام را پيش مي گرفتند و از ياوه گويان و مغلطه پردازان دين فروش خوششان نمي آمد زيرا به نور الهي پي برده بودند. خواهشن بجاي تفکرات کورکورانه يکم درباره آنها بخوان و مسلمان شو. در ضمن علم عمر را همين قدر مي دانم که خدا را شکر مي کنم که در يک خانواده مسلمان زاده شده ام و کشورم به دست خدا و پيامبر و اصحاب پيامبر که در راس آن حضرت فاروق اعظم (رض) حضور داشت به ما رسيد که اينگونه زيبا و مانند فرشتگان بر روي زمين زندگي مي کنيم ، و تا زماني که از خدا و شريعت او دور نشده ايم برگ برنده در دستان ماست. وسلام
21   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  10 آذر 90 - 13:21:51
با سلام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ ..... ( المائده 6 )

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد چون به [عزم] نماز برخيزيد صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پيشين [هر دو پا] مسح كنيد

جناب راشد در قران كريم در مورد وضو اين گونه امده ..... حال اگر شما جور ديگري وضو مي گيريد حتما اشكال از خودتان است . دليل عدم فهمتان از اين ايه شريف براي من معلوم است خوب اين ايه شريف را يك با با تعقل و تفكر بخوانيد , خداوند رحمان در اين ايه فرموده گفته است "" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ..
كمي تعقل كنيد .

اما در مورد شعرائي كه نام برديد با احترام به تمامي اين شعرا ايا شما هيچ كتابي از علماي و روحانيون مسحيت و يهوديدت نخوانده ايد كه چقدر تكريم الله سبحان تعالي و حضرت عيسي مسيح عليه السلام و يا حضرت موسي عليه السلام ميكنند ... ايا ميتوان به انها هم اقتدا كرد ؟؟؟؟

فرموديد كه .... مسلمان باشيد .....
خوب الحمد الله هستم ان شاء الله بتوانم مومن خوبي باشم و شما هم بتوانيد مومن خوبي باشيد كه مسلمان بودن تنها براي نجات كافي نيست كه نيست .
بهر حال از شما تشكر ميكنم و يك ايه قراني برايتان بعنوان يك هديه ارزشمند ميفرستم كه ان شاء الله در ان تعقل كنيد .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ( النساء 59 )

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيك‏فرجام‏تر است

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
در اخر چونكه مرا به مطالعه بيشتر دعوت كردي يك حديث هم بنده به شما هديه ميكنم تا شايد با مطالعه ان انهم از روي تعقل مفيد واقع شود .

علي بن ابراهيم بن هاشم : زماني كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به سنّ سي و هفت سالگي رسيد در خواب ديد كه شخصي نزد او آمد و در حالي كه آن حضرت به شباني گوسفندان خود مشغول بود خطاب كرد و گفت : اي رسول خدا ! . آن حضرت از او سئوال نمود تو كيستي ؟ او گفت : من جبرئيل هستم كه خداوند مرا به سوي تو فرستاده تا تو را به عنوان رسول خود بر انگيزد . و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم از آن زمان اين موضوع را از ديگران مخفي مي‌داشت . تا اين كه روزي جبرئيل نازل شد و همراه خود آبي را از آسمان آورده و به آن حضرت خطاب كرد : اي محمّد بر خيز و وضو ساز ! و جبرئيل وضو ساختن را از شستن صورت و دست ها از آرنج تا انگشتان و مسح سر و پاها تا بر آمدگي آن و بعد از آن ركوع و سجود ( نماز ) را به حضرت آموخت ؛ تا اين كه حضرت علي عليه السلام وارد شد و رسول خدا را در حال نماز مشاهده كرد و اين زماني بود كه آن حضرت به سنّ چهل سالگي رسبده بود حضرت علي عليه السلام از آن حضرت سئوال نمود : اين چه عملي است كه انجام مي‌دهيد ؟ حضرت فرمود : اين نمازي است كه خداوند به من آموخته است و در همين حال حضرت علي عليه السلام را به اسلام دعوت نمود و او هم پذيرفت و با آن حضرت به نماز ايستاد و بعد از او نيز خديجه ايمان آورد و پشت سر آن حضرت كسي جز حضرت علي عليه السلام و حضرت خديجه سلام الله عليها به نماز نمي‌ايستاد .

چند روزي از اين ماجرا گذشت كه ابو طالب به همراه جعفر وارد منزل رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم شدند و ديدند كه آن حضرت به نماز ايستاده و حضرت علي عليه السلام هم در كنار او به نماز مشغول است ابو طالب رو به جعفر كرد و گفت : در كنار پسر عمويت به نماز بايست ! و جعفر نيز در كنار آنها به نماز ايستاد . [(واقعه اي كه در ادامه مي‌آيد مربوط به قبل از زمان ازدواج با حضرت خديجه مي‌گردد)] رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به يكي از بازارهاي عرب وارد شد و «زيد» را ديد و او را براي خديجه خريداري نمود و متوجه زيركي و كياست او گرديد و زماني كه با خديجه ازدواج نمود خديجه اين غلام ( زيد ) را به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم باز بخشيد و اين جا بود كه پشت سر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم حضرت علي عليه السلام و جعفر و زيد و خديجه به نماز مي‌ايستادند .

قصص الأنبياء ، قطب الدين راوندي( 573 هـ ) ، ص 315 ، ح 424 . إعلام الورى بأعلام الهدى ، الشيخ الطبرسي( 548هـ ) ، ج 1، ص 102- كشف الغمة ، الاربلي( 693 هـ ) ، ج 1، ص 86 - مناقب آل أبي طالب ، ج 1 ، ص 41 - والسيّد الخوئي نقلها عن كشف الغمة.كتاب الطهارة ، ج 4 ، ص 95- وهكذا السيّد البروجردي نقلها عن كشف الغمة ، جامع أحاديث الشيعة ، ج 2 ، ص 280 و ج 6 ، ص 405 – رقم 5438 . بحار الأنوار، العلامة المجلسي ، ج 18 ، ص 194 و ج 22 ، ص 272 - وسائل الشيعة (آل البيت) ، الشيخ الحر العاملي ، ج 1، ص 399 - مستدرك الوسائل ، المحدث النوري ، ج 1 ، ص 287 - موسوعة التاريخ الإسلامي ، محمد هادي اليوسفي ، ج 1 ، ص 369 - مستدرك سفينة البحار ، الشيخ علي النمازي الشاهرودي ، ج 6 ، ص 325 - الأنوار الساطعة ، الشيخ غالب السيلاوي ، ص 191.

لبيك يا علي







22   نام و نام خانوادگي:  بخت النصر     -   تاريخ:  10 آذر 90 - 13:50:09
جناب آقاي راشد
بنده از شما و تمامي بزرگان شما درخواست علم عمر بن خطاب را کرده بودم که واضحا عاجز و درمانده مانده‌ايد.
و اما سئوال ديگري:
حال که علم عمربن خطاب را مساوي فتوحات او مي‌دانيد ممکن است اسم يک نفر را براي ما ذکر بفرماييد که عمربن خطاب از طريق مناظره او را مسلمان کرده باشد؟
و يا فقط و فقط اسم يک ايراني را ذکر بفرماييد که جهت تلمذ و يادگيري اصول و فروع اسلام و يا يادگيري هرچيزي خدمت عمربن خطاب رسيده باشد و شاگردي او را کرده باشد؟

با تشکر
23   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  10 آذر 90 - 15:11:37
با سلام
جناب راشد شما که از عقلتان استفاده مي کنيد، خواهشمندم متن زير را خوب بخوانيد و بعد جواب دهيد:
جناب راشد خداوند براي هدايت مردم و سامان دادن به نظام اجتماعي و پايان دادن به اختلاف فکري و اجتماعي، انسانهاي برگزيده اي را به عنوان پيامبر به سوي آنان گسيل داشته و برانگيختن پيامبران بر اساس قاعده لطف و کامل شدن حجت الهي بر مردم لازم بوده است. از سوي ديگر انجام چنين مسئوليتهاي سنگين تنها در صورتي ميسر است که پيامبران از ارتکاب هرگونه لغزش و خطا به دور باشند. زيرا تنها در اين صورت است که مردم با راهنمايي آنان به صراط مستقيم هدايت مي شوند و با اجراي شريعت الهي و آموزه هاي آسماني ، نظام اجتماعي سالم و خداگونه شکل مي گيرد و اختلافها پايان مي پذيرد.
جناب راشد، آيا از پيامبري که وسوسه هاي شيطاني در او راه دارد و گفتار و رفتارش به جاي انعکاس خواسته الهي ، منعکس کننده هواي نفساني است و از ديدگاه مکتب شما مرتکب لغزش و خطا مي شود ، مي توان انتظار داشت که مردم را از تاريکي ها به سوي نور راهنمايي کند؟
جناب راشد ، درست به همين دليل است که شيعيان از آغاز بر عصمت پيامبران تاکيد دارند که با آيات محکم قرآن قابل اثبات است. همانطور که مي داني خداوند در آيه 7سوره آل عمران مي فرمايد:(و او كسي است كه كتاب را بر تو نازل كرد ، بعضي از آيات آن ، آيات محكم است كه اصل كتابند ، و بعضي ديگر آيات متشابهند ، اما آن كساني كه در دلهايشان انحراف است تنها آيات متشابه را پيروي مي‏كنند تا به اين وسيله فتنه به پا كنند و به همين منظور آن آيات را به دلخواه خود تاويل مي‏كنند ، در حالي كه تاويل آن را نمي‏دانند مگر خدا و راسخين در علم ، مي‏گويند به همه قرآن ايمان داريم كه همه‏اش از ناحيه پروردگار ما است و به جز خردمندان از آن آيات پند نمي‏گيرند ).
جناب راشد طبق اين آيه بايد آيات متشابه را که در ظاهر با عصمت پيامبران منافات دارد، با آيات محکم قران که بيانگر عصمت مطلق آنان است، تاويل کرد.
دلايل عصمت مطلق پيامبران در همه زمينه ها:
1) پيامبران, مخلصان درگاه الهي: خداوند در آيات 82و83سوره ص مي فرمايد:( گفت: به عزتت سوگند, همه آنان را گمراه خواهم كرد-- مگر بندگان خالص تو از ميان آنها), و در آيه ديگر مصداق, مخلصان با فتحه لام را آورده است: در آيات 45تا47سوره ص مي فرمايد:(به ياد بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را ، صاحبان دستها(ي نيرومند) و چشمها(ي بينا) - ما آنها را با خلوص ويژه اي خالص کرديم ، و آن يادآوري سراي آخرت بود) ؛ و در آيه 51سوره مريم مي فرمايد:( و در اين کتاب از موسي ياد کن که مخلص بود و رسول و پيامبري والا مقام) ؛ و در آيه 24سوره يوسف مي فرمايد:( او يعني يوسف از بندگان مخلص ما بود).
خداوند در آيات39و40سوره صافات بر خورداري از رحمت غير متناهي براي مخلصين مي شمرد:( و جز بر حسب آنچه کرده ايد جزا نمي يابيدـ مگر بندگان مخلص خدا)؛ و همچنين در آيات 159و160سوره صافات درباره مخلصين مي فرمايد:( پاک ومنزه است خداوند از آنچه مي گويند- مگر بندگان مخلص خدا).
جناب راشد , طبق اين آيات محكم , شيطان در بندگان مخلص نفوذي ندارند. و نمونه اي از اين بندگان مخلص خدا که شيطان در آنها نفوذ ندارد ، پيامبران هستند.
2)حجت بودن داوري پيامبر: خداوند در آيه 213سوره بقره مي فرمايد:(مردم ( در آغاز ) يك دسته بودند ، ( و تضادى در ميان آنها وجود نداشت.بتدريج جوامعو طبقات پديد آمد و اختلافات و تضادهايى در ميان آنها پيدا شد ، در اين حال ) خداوند ، پيامبران را برانگيخت ، تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسمانى ، كه به سوى حق دعوت مى‏كرد ، با آنها نازل نمود ، تا در ميان مردم ، در آنچه اختلاف داشتند ، داورى كند.).
جناب راشد پيداست چنين مسئوليتي از پيامبر اکرم(ص) نيز خواسته شده است، اما اين فلسفه زماني به وقوع مي پيوندد که داوري پيامبر براي مردم حجت باشد. از اين رو قرآن بر حجتيت و نافذ بودن داوري پيامبر(ص) تاکيد کرده است. جناب راشد ، قرآن مومناني را ستايش مي کند که وقتي براي داوري به سوي پيامبر فرا خوانده مي شوند، سمعاً و طاعتاً را بر زبان جاري مي کنند و از جان و دل پذيراي داوري پيامبر مي شوند. و در آيه 51سوره نور مي فرمايد:(مؤمنان هنگامى كه به سوى خدا و رسولش دعوت شوند تا ميان آنان داورى كند،سخنشان تنها اين است كه مى‏گويند شنيديم و اطاعت كرديم). و در جاي ديگر به مردان و زنان مومن گوشزد مي کند که پس از داوري پيامبر (ص) حق هيچ گونه اظهار نظر و تغيير راي نداند، و در ايه 36سوره احزاب مي فرمايد:(هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند اختيارى از خود ( در برابر فرمان خدا ) داشته باشد ، و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند به گمراهى آشكارى گرفتار شده است) .
جناب راشد خيلي عجيب است ، قرآن در جاي ديگر پا را از اين فراتر گذاشته و نشان ايمان را آن دانسته که اولاً، مومنان، پيامبر(ص) را داور در اختلافات خود قرار دهند و ثانياً در پي داوري پيامبر(ص) نه بر زبان بلکه حتي در دل نيز احساس ناخوشايندي نداشته باشند و تسليم محض ايشان باشند و در ايه 65سوره نسا مي فرمايد:(به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود مگر اينكه تو را در اختلافات خود به داورى طلبند ، و سپس در دل خود از داورى تو احساس ناراحتى نكنند ، و كاملا تسليم باشند.).
جناب راشد، سونگد خداوند به خود براي بيان کردن چنين مرتبه از ايمان بسيار لطيف و قابل توجه است، پيام ايه، تسليم تمام عيار مسلمانان در دل و زبان و عمل با پيامبر(ص) است. آيا درخواست چنين تسليمي محض از مسلمانان به معناي اعتبار تمام عيار و بدون حد و مرز داوري پيامبر (ص) نيست؟

3)برابري اطاعت از پيامبر با اطاعت الهي:
جناب راشد در برخي از آيات قرآن اطاعت از پيامبر معادل با اطاعت از خداوند دانسته شده است، خداوند در آيه 80سوره نسا مي فرمايد:(كسى كه از پيامبر اطاعت كند اطاعت خدا كرده و كسى كه سرباز زند تو در برابر او مسئول نيستى ). و در آيه 59سوره نسا مي فرمايد:(اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد ! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا)، و همچنين در آياتي سر پيچي از فرمان پيامبر سرپيچي از فرمان خود دانسته است، مثل آيه23سوره جن:(تنها وظيفه من ابلاغ از سوى خدا ، و رساندن رسالات او است و هر كس نافرمانى خدا و رسولش كند آتش دوزخ از آن او است ، جاودانه در آن مى‏مانند.)و در آيه 14سوره نسا مي فرمايد:(آن كس كه نافرمانى خدا و پيامبرش كند و از مرزهاى او تجاوز نمايد او را در آتشى واردمى‏كند كه جاودانه در آن خواهد ماند و براى او مجازات توهين - آميزى است) و همچنين در آيه يک سوره حجرات، پيش دستي بر پيامبر بسان پيش دستي بر خداوند، مورد نکوهش قرار گرفته است:(اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد چيزى را بر خدا و رسولش مقدم نشمريد و پيشى مگيريد و تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند شنوا و داناست).
جناب راشد نکته قابل توجه آنکه در هيچ يک از اين آيات ضرورت اطاعت از پيامبر (ص) يا عدم مخالفت با ايشان، به حکم يا چيز ديگري تخصيص نخورده است و همانگونه که اطاعت الهي به صورت مطلق و فراگير طرح شده و اطاعت مطلق پيامبر نيز تاکيد شده است ، اين امر نشانگر عصمت مطلق پيامبر و انطباق کامل کردار و گفتار ايشان با خواست خداوند است که در آيات 3و4سوره نجم مورد تاکيد قرار گرفته است.
جناب راشد بدون ترديد منوط دانستن محبت الهي به اطاعت از پيامبر اسلام ناشي از اين امر است:( بگو اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي کنيد تا خدا دوستتان بدارد=آيه 31سوره آل عمران)، جناب آقاي راشد اين آيه شگفت انگيز به ما مي آموزد که خداوند پيروي از پيامبر را عين تبعيت از خود دانسته است و اين جاي شگفتي ندارد، زيرا پيامبر طبق آيات4و5سوره يس در راه راست قرار دارد و انسانها را به راه راست هدايت مي کند.

4) معرفي پيامبر به عنوان الگوي حسنه:
جناب راشد خداوند در آيه 21سوره احزاب پيامبر را الگوي حسنه معرفي مي کند و مي فرمايد:( براي شما در رسول خدا سر مشقي نيکوست، براي آنکس که به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مي کند)، معرفي پيامبر به عنوان اسوه و نيز حسنه دانستن آن بدين معناست که ايشان آينه تمام نماي انسان کامل است و تمام جوانب زندگي ايشان مي تواند سر مشق قرار گيرد. و جالب آنکه پيامبر به عنوان اسوه حسنه به صورت مطلق و بدون استثنا معرفي شده است و نکته آموزنده در اين آيه اين است که خداوند ,مي فرمايد که آنکس که به خدا و روز قيامت ايمان دارد.

5) لزوم تمسک به تمام آموزه هاي پيامبر:
جناب راشد ، خداوند در ايه 7سوره حشر مي فرمايد:( آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد و از آنچه نهي کرده خودداري کنيد).

جناب راشد، آيات محکم و صريح ديگري عصمت پيامبران به ويژه رسول اکرم را مورد تاکيد قرار مي دهند و ما بايد آيات متشابهي که در نگاه اول گناهکار بودن پيامبر را مي رساند ، بايد طبق آيه 7سوره آل عمران با آيات محکم در مورد پيامبران تفسير کنيم.

جناب راشد با توجه به اين آيات که عصمت پيامبر اکرم را در همه زمينه ها مي رساند ، خواهشمندم سري به کتابهاي به اصطلاح صحيح بيندازيد که چنين سيمايي از پيامبر را ارايه مي دهد، به طوري که نغوذ بالله ، پيامبر مردي است ، ناتوان و چند چهره، همچون کودکان کار مي کند و چون جاهلان سخن مي گويد، آنگاه که خشنود مي شود، خشنودي او سستي و سبکي است و هر گاه که خشم گيرد ، خشم او ناتواني و آشفتگي است. همواره محتاج کسي است که به او چيزي بياموزد و کارهايش را مديريت کند و دستش را بگيرد و مشکلاتش را چاره جويي کندو همه مردم از او آگاه تر و عاقل تر و ، قدرتمند تر و تواناتر است.
جناب راشد ، چگونه مي توان تفسير کرد که پيامبر(ص) همسرش را روي دوش خود مي گيرد و گونه بر گونه او مي گذارد تا با همديگر نظاره گر رقص سياهان باشند يا همسرش چانه خود را بر روي دست او نهاده و بازي سياهان را تماشا مي کند( جناب راشد ، خدايي مسجد جاي عبادت خدا هست يا تماشاي رقص سياهان).
جناب پيامبر همين پيامبر ،سپاه خود را رها مي کند تا با همسرش تنها و در ميان صحرا مسابقه دهد، آن هم بارها و در مناسبتهاي گوناگون، گاهي شوهر مي برد و گاهي همسر، آنگاه به همسرش مي گويد: اين به آن در .
چگونه مي توان پذيرفت که پيامبر(ص) درباره يک موضوع نظر خاصي دارد، اما آياتي در رد ديدگاه او و تاييد نظر ديگران فرود مي ايد و او از اين بابت گريه مي کند و ناله و شيون سر مي دهد؟ مطابق همين اخبار روزي از مزبله قبيله اي گذشت و ايستاده ادرار کرد و ......
جناب آقاي راشد محترم، تصوير چنين سيمايي از پيامبر بزرگ اسلام که اسوه همگان است، آيا خيانت بزرگي به تاريخ، امت مسلمانان و بشريت نيست؟
جناب راشد، چند نمونه از اين روايات به اصطلاح صحيح را با آيات قرار بررسي مي کنم:
1)در صحيح مسلم گفته شده است که پيامبر از کنار گروهي که مشغول تلقيح(گرده پاشي) بردرخت خرما بودند گذشت و کار آنها را مشاهده کرد و به آنها گفت: اين کار را نکنيد بهتر است ، اگر اين عمل را انجام ندهيد ، خرما بهتر خواهد بود. فرمان پيامبر را مسلمانان اجرا نمودند، در نتيجه اين شد که خرماي آن سال خراب شد.
روز ديگري پيامبر از نخلستان گذشت و خرماهاي خراب شده را مشاهده کرد که به خاطر عدم گرده پاشي همه فاسد شده بودند. سوال فرمود:خرماهاي شما چرا خراب شده است؟ عرضه داشتند: شما فرمان داديد که گرده پاشي نکنيد، خرماهاي شما بهتر مي شود ، ما نيز گرده پاشي نکرديم، خرماي ما فاسد شد. پيامبر فرمود: شما کار دنياي خود را از من بهتر مي دانيد ، شما امور دنياي خود را از من آگاه تريد.(صحيح مسلم، کتاب الفضائل، باب ما قاله شرعاً دون من معايش الدنيا علي سبيل الراي، جلد7ص95حديث139-142)
حالا بررسي اين روايت با قرآن:
خداوند در آيه 3سوره رعد مي فرمايد: و او کسي است که زمين را گسترد و در آن کوهها و نهرهايي قرار داد و در آن از تمام ميوه ها دو جفت آوريد، شب را بر روز مي پوشاند، در اينها آياتي است که براي گروهي که تفکر مي کنند.(همچنين در ايه 10سوره لقمان و آيه 49سوره ذاريات).
خب همانطور که ميبينيد در اين آيه خداوند به پيامبرش مي گويد: از تمام ميوه ها دو جفت آفريد.

مي دانيم که همه درختان از جمله نخل خرما، نر و ماده دارند و نخل ماده است که ميوه مي دهد، درخت خرماي نر خوشه اي دارد که صاحبان نخلستان خوشه هاي نر را چيده و روي درخت خرماي ماده اي که تازه خوشه داده مي افشانند، تا گرده هاي موجود در خوشه نر، روي خوشه ماده بنشيند، بدين وسيله است که ميوه خرما به وجود مي آيد، بزرگ مي شود و شيرين مي گردد، و گر نه خراب خواهد شد و ميوه خرما به وجود نمي آيد، اين مطلب را همه مردماني که در سرزمين هاي خرما خيز زندگي مي کنند، مي دانند و چيزي نيست که بر کسي پنهان بماند، حالا با توجه به آيه 3سوره رعد و اين مطلب درباره به وجود آمدن ميوه درخت خرما اين حديث را بررسي کنيم.

جناب آقاي راشد آيا اين قرآن بر حضرت محمد صلي الله عليه و آله نازل شده است يا نه؟ اگر نازل شده است چطور پيامبر نمي داند که در قرآن خداوند به ايشان مي فرمايد: از تمام ميوه ها دو جفت آفريديم. آيا اين حديث اين نتيجه را نمي دهد که پيامبر با عمل خود اثبات کرده است که مردم در کارهاي دنيايي از پيامبر آگاهترند.
لطفاً يک سري به مناطق گرمسير خودمان مثل کرمان يا خوزستان بزنيد و از يک نوجوان بپرسيد که يک درخت خرما را چگونه بارور مي کنند ، خواهيد ديد که کاملاً مساله تلقيح و گرده پاشي را مي داند، و نيز مي فهمد که بدون اين کار درخت ميوه نمي دهد.
من نمي دونم پيامبر که خود عرب بود و در سرزمين خرما زندگي مي کرد ، چطور اين مساله ساده را نمي دانسته است( آيه 3سوره رعد را در نظر بگير)
تا حالا کسي از اهل سنت پيدا نشده است که در اين گونه احاديث اشکال کند ، هيچ دانشمندي در اينها خدشه وارد نکرده است چرا؟ چون در صحيح مسلم آمده است.
اما جاعلان اصلي با اين روايت کوشيده اند تا شخصيت پيامبر را از يک انسان عادي هم پايين تر بياورند ، تا اولاً سخن او که بيان اسلام است از اعتبار ساقط شود و ثانياً خلفاي بعدي با او قابل قياس باشند.
جناب راشد ، اگر کسي اين روايت صحيح مسلم که در تضاد آشکار با آيات قرآن است، قبول کند ، بينشي در او ايجاد مي شود که هر چقدر به او با آيات قرآن ثابت کني که پيامبر در همه زمينه ها معصوم است، آن را انکار مي کند ، چون حديث صحيح مسلم در پوست و وگوشت تن او هست.( به نظر من هيچ حديثي مثل اين براي اسلام زيان بار نيست).

2)قرآن در مورد اخلاق پيامبر مي فرمايد: خداوند در آيه 4سوره قلم مي فرمايد:( و براستي که تو اخلاق عظيم و برجسته اي داري)، و در آيه 128سوره توبه خداوند مي فرمايد:( از ميان شما پيامبري به سويتان آمده است که رنج هاي شما بر او سخت گران مي باشد، و برشما حريص و آزمند است و با مومنان رووف و رحيم است). اما در صحيح مسلم آمده است که :
(خداوندا ، من از تو پيماني مي ستانم که هرگز خلاف آن نخواهي کرد، از آنجا که من يک بشر هستم ، پس، هر مومني را که آزردم ، دشنامش دادم ، لعنتش کردم، تازيانه اش زدم، آن را براي او صلاة و زکاة و پاکي و قربتي قرار ده که در روز قيامت به تو نزديکش گرداند.)( صحيح مسلم باب کساني که پيامبر لعنتشان کرد).
جناب راشد ، امثال اين روايات در صحيح بخاري و مسلم وجود دارد و اين فقط نمونه از اين ها بود.( ديگه روم نشد ، روايات موافقات عمر بن خطاب و افسانه غرانيق را بگويم).
جناب راشد با اين روايات شما ، ديگر چه چيزي براي پيامبر باقي ماند، ملائکه از عثمان خجالت مي کشند ولي از پيامبر خجالت نمي کشنند.
جناب راشد آيا با اين آياتي که براي شما آوردم که به ما مي گويد ، قران و سنت پيامبر با هم ، آيا ديگر جايي براي سنت ابوبکر و عمر باقي مي ماند که روز شورا عبد الرحمن مطرح کرد؟
جناب راشد که ما را يهودي مي خواني ، احتمالاً منظورت اين است که عبد الله بن سبا يهودي ، موسس شيعه است. اگر اين افسانه را قبول داري ، نظرت را اعلام کن تا جوابت را بدهم.
اما در مورد آيه وضو لطف کن آيه را به يک، عربي که دينش غير اسلام باشد و دور از هياهوي شيعه و سني باشد، نشان بده تا برات معني کند ، آن وقت مي فهمي که پا را بايد مسح کرد يا شست؟
در ضمن براي اينکه در هنگام نماز بيشتر تميز شوي و بوي تعفن بدن نيز مردم را نيازارد، پيشنهاد مي کنم که به جاي شستن پاها، لخت شوييد و به حمام برويد تا بيشتر تميز شوييد.
و سخن آخر با توجه به آيات بالا ، نظرت در مورد عصمت پيامبر چيست؟ آيا در عصمت پيامبر در همه زمينه ها است؟ و همچنين بعد از نظر دادن در مورد عبد الله بن سبا در مورد صحابه با شما صحبت مي کنم، چون خيلي در اين زمينه راه گشا است.
منتظر جواب شما هستم.







24   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  10 آذر 90 - 15:29:20
با سلام
آقاي راشد يادم رفت يه چيزي رو بگم.
مولوي که سني بود ، يعني خلافت ابوبکر و عمر و عثمان رو قبول داشت ، پس چرا اين شعر را سروده است:
تا صورت پيوند جهان بود ، علي بود
تا نقش زمين بود و زمان بود علي بود

شاهي که ولي بود و وصي بود علي بود
سلطان سخا و کرم و جود علي بود

هم آدم و هم شيث، هم ايوب و هم ادريس
هم يوسف و هم يونس و هم هود علي بود

هم موسي و هم عيسي و هم خضر و هم الياس
هم صالح پيغمبر و داوود علي بود

در ظلمت ظلمات به سرچشمه حيوان
هم مرشد و هم راهبر خضر علي بود

داوود که مي ساخت زره با سر انگشت
استاد زره ساز به داوود علي بود

تا آخر شعر

آقاي راشد، مولوي عجب آدم ديوانه اي بود که اين شعر رو سرود.
جناب راشد از شما خواهشمندم که ولي در شعر به معناي دوست يا نه ؟
جناب راشد مگر حضرت علي ، وصي بود که در اين شعر سروده است؟
25   نام و نام خانوادگي:  راشد     -   تاريخ:  10 آذر 90 - 19:07:57
با سلام : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ ..... ( المائده 6 ) مجيد م علي ، لطفاً با الفاظ و کلمات قرآن بازي نکنيد اين کتاب الهي است و متاسفانه در دستان شما به اسباب بازي تبديل گشته است تا کي ميخواهيد دوست داران اسلام حقيقي را گمراه کنيد. ترجمه بدين صورت مي باشد : اي مسلمانان چون برخيزيد به سوي نماز پس بشوئيد رويهاي خود را و دست هاي خود را تا آرنج هاي و مسح کنيد سرهاي خود را و بشوئيد پائيهاي خود را تا شتالنگ ... خوب مجيد م علي کدام آدم عاقل وقتي که پاهايش بوي تعفن مي دهد با دستي کشيدن بر روي پاي خود و بدون اينکه بوي عرق و نجاست را که لا به لاي انگشتان پاي جمع شده است پاک کند و وارد خانه خود شود و آنگاه ميخواهيد که با همين پاي کثيف وارد خانه خدا شويد آيا اين درست است ؟ آيا سر افضل تر است يا پاي ؟ به نظرت پاي بيشتر در خطر تحريک ميکروبها است يا سر انسان پس کمي بيش تعقل کنيد که از شما چيزي کم نمي گردد ، اين سخناني را که گفتم برويد با چند انسان فهميده درميان بگذاريد ببينيد چه جوابي به شما خواهند داد اصلاً من را حساب نبريد برويد از فردي بالغ و عاقل بجوييد جواب سوال بنده را که شستن پاي سعي و بهتر است و يا مسح آن ؟ ببينيد يک مثال برايت مي آورم بخوبي بنگر اگر روزي خواستيد به مهماني يکي از دوستان به حساب با کلاس و صميمي خود برويد چگونه ظاهر خواهي شد؟ آيا با لباسي با بوي بد و کثيف و با پاهايي مسح کرده به مهماني دوست خود مي رويد؟ اگر فردي عاقل و بالغ باشيد متوجه خواهي بود حق و حقيقت با کيست خوب مثال دوم که مي شود مثال مخالف مثال اول ، خوب ما تمام مسلمانان دم از اين مي زنيم که خداوند پاک است و پاکان را دوست دارد آيا شما دوست ميزبان که در مثال اول را آوردم ارجع مي دانيد يا الله را پس به اين نتيجه مي رسيم که خداوند ارجح تر است نه دوست دنيايي ما پس اول خود را از نوک پاي پاک ساز تا نوک موي سر و بهر ادب نماز بخوان در قرآن آمده است در وقت نماز پاک باشيد و خود را معطر سازيد زيرا خدا پاکان را دوست مي دارد خيلي مثال هاي گوناگوني مي توان زد به نظر بنده اينها کافي نيستند ؟ آيا بايد به مغلطه پردازان روافض گوش دهيم آيا عقل و منطق شما همين است ؟ اين بود پاره اي از ابهامات سري اول کامنت شما که بحمدالله روشن شد برويم به سري دوم که به عارفان و شعرا بزرگ قرن هاي گذشته که آنها را با علما و روحانيون يهود و مسيحي برابر دانستيد و اين نشان دهنده اين است که شما نه تنها اصحاب پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمد مصطفي (ص) احترام نمي گذاريد بلکه به بزرگان دين که همه آنها براي دين و آيين اسلام کوشيد ه اند همانند بايزيد بسطامي ، مولانا ، شمس ، جنيد بغدادي ، شيخ عبدالقادر گيلاني (جيلاني) و شعرايي همانند سعدي ، حافظ ، عطار ، و .... که اينها فقط و فقط براي الله سبحان تعالي و دينش کوشيدند و شما آمده ايد اين انسانها والا مقام که در دنيا صاحب کراماتي الهي بودند را با روحانيون يهود و مسيحي يکي مي کنيد من از نوع نگرش و تفکر شما شرمنده و خجالت مي کشم از چنين انسانهاي والا مقامي در نزد الله سبحان تعالي من نمي دانم شما چطور چنين افکار مردودي را به اعماق ذهن خود راه مي دهيد.
26   نام و نام خانوادگي:  سعد الله     -   تاريخ:  11 آذر 90 - 10:23:05
............. بسم الله الضار...............

جناب: مهدي علي دوست
يا بهتر بگوئيم : دجال عمر دوست

وايي بر شما که چقدر صفت حمق در شما منجلي گشته که چه نا بخردانه دروغ ميگوئيد.!

شما فرموديد: ماني كه درمقابل دلائل اهل سنت نتوانست جوابي بده طلاب روتهديدكردكه بحث راتمام كنيدوگرنه شمارو به اطلات معرفي ميكنم اياهمينه منطق پيروان اهل بيت ؟

اولا وزارت اطلاعات نه اطلات بلوچ بي سواد( البته بلا نسبت ديگر بلوچان مومن و متقي) .!

دوما : والله تا جايي تاريخ ثابت کرده و هم اکنون هم به کرات و به وضوح اظهر من الشمس قابل روئيت است وقاحت و خويي وحشيگري و عمري گري شما جماعت گمراه است که علنا سر ميبريد و به اين صفت نجس خويش هم ميباليد.!

حال ما از شما جماعت ميپرسيم. آيا اين است مرام شما؟

با اينکه سوال بي جاييست و جوابي جز بله ندارد.!

اما در پر رويي و وقاحت و وحشيگري و بي پروايي و پليدي و خباثت روي ابليس لعين و اعوان و انصارش را بار ها و سفيد کرده ايد.!

در آخر اين است هديه ي سعد الله بر شما:

نصر الله من نصر محمد و آل محمد.

و لعن الله من نصر اعداء محمد و آل محمد(صل الله عليه و آله).

اگر قلبا معتقدي به اين جملات بگوئيد آميييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييين.!
27   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  11 آذر 90 - 16:55:20
با سلام
جناب راشد در سخنانتان فرموديد که:در ضمن علم عمر را همين قدر مي دانم که خدا را شکر مي کنم که در يک خانواده مسلمان زاده شده ام و کشورم به دست خدا و پيامبر و اصحاب پيامبر که در راس آن حضرت فاروق اعظم (رض) حضور داشت به ما رسيد که اينگونه زيبا و مانند فرشتگان بر روي زمين زندگي مي کنيم ، و تا زماني که از خدا و شريعت او دور نشده ايم برگ برنده در دستان ماست.
جناب راشد، پيامبر اسلام در مدت 23سال نبوت خويش وظايف و شوون مختلفي را در قبال جامعه اسلامي بر عهده داشتند از جمله: 1) دريافت وحي و ابلاغ پيام الهي 2) تفسير وحي الهي و تشريح مقاصد آن 3) بيان احکام موضوعات مستحدثه 4) رد شبهات و تشکيکات اعتقادي 5) محافظت از دين و جلوگيري از وقوع تحريف در آن 6) قضاوت و تطبيق و اجراي قوانين کلي الهي 7) حکومت و رياست عامه مردم در مسائل مختلف سياسي اجتماعي و امنيتي.
جناب راشد بدون شک پس از رحلت رسول اکرم(ص) ، وحي آسماني که به منزله شريعت باشد،منقطع شد ، در نتيجه وظيفه اول پيامبر يعني دريافت و ابلاغ پيام الهي منتفي مي شود. اما بقيه وظايف پيامبر چه وضعيتي پيدا مي کند؟ آيا شارع مقدس براي جبران آنها تدبيري نينديشيده است؟ آيا خلاها و کاستي هاي اعتقادي و سياسي و امنيتي و امثال آن را به خود امت واگذار کرده است؟
همچنين خلافت در زبان عرب به معناي نيابت از ديگري است و خليفه کسي است که در پي ديگري مي آيد و جانشين او مي شود و جاي او را پر مي کند. با توجه به اينکه ابوبکر و عمر جانشين رسول خدا(ص) شدند، پس بايد ساير وظايف پيامبر را در قبال امت بر عهده بگيرند، يعني به غير از وظيفه اول پيامبر که دريافت وحي و ابلاغ پيام الهي است، ساير وظايف پيامبر را دقيقاً مثل پيامبر انجام دهند.
جناب راشد همانطور که مي دانيد، هر مقدار از قرآن که بر پيامبر نازل مي شد، پيامبر همان موقع نزول قرآن،آن را بر روي جريده نخل و پوستهاي چرم و چيزهاي ديگر مي نوشت و براي اينکار نويسندگاني نيز مشخص کرده بود که تاريخ اسامي آنها را نقل کرده است، اولين سوال من از شما اين است که مي گوييد عثمان قرآن را جمع آوري کرده است، پس آن نسخه هايي که در زمان پيامبر جمع آوري شده بود و احدي در ان شک نمي کرد کجا رفتند؟
همچنين اينکه پيامبر هر آيه اي که نازل مي شد ، به هر کس که آن را تبليغ مي فرمود، بياني هم را هم که از جانب خدا درباره آن آيه بر او وحي شده بود ، براي وي بيان مي فرمود و بدين ترتيب پيامبر تبليغ را کامل مي کرد. تبليغ پيامبر ، ناقص نبوده است . مثلاً اگر مي فرمود:( اقم الصلاه لدلوک الشمس)، بعد از آن بيان مي کرد که اقامه نماز چنين است. که در مسند احمد ج5ص410آمده است که پيامبر در مسجد ، ده آيه ده آيه به ما تعليم مي کرد و از آن ده آيه نمي گذشتيم مگر زماني که علم و عمل آن آيات را به خوبي ياد گرفته باشيم.
جناب راشد با توجه به اينکه ابوبکر و عمر از نزديک ترين ياران پيامبر بودند و بعد از ايشان هم جانشين پيامبر شدند، خواهشمندم از شما از علم ابوبکر و عمر ما را به فيض برسانيد:
1) قرآن کريم در ترسيم ماجراي دلباختن زليخا به يوسف و دعوت او به ارتباط نا مشروع از برهاني سخن به ميان آورده که مانع يوسف (ع) از اين کار شده است. خب جناب راشد ،برهان به معناي حجت و استدلال است ، اما اينکه واقعاً برهان چه بوده است، قرآن از آن ساکت است. و مفسرين وجوه مختلفي را ذکر کرده اند، از شما خواهشمندم که با توجه به اينکه ابوبکر و عمر جانشين پيامبر بودند، از علم ايشان ، اين برهان را جواب بدهيد؟

2) در سوره مبارکه نبا از نبا و خبري عظيم سخن به ميان مي آورد که مردم از آن سوال کرده و در آن اختلاف مي کنند و سر انجام از راز آن با خبر خواهند شد( آيات 1تا4سوره نبا). جناب راشد قرآن مشخص نمي کند که نبا عظيم چيست؟ و هيچ نشانه اي روشن نيز از ان، ارايه نمي کند، اين نبا که خود ، در لغت به معناي خبر بزرگ است، به استناد ظاهر آيات داراي چهار ويژگي است:1) عظيم است 2) مورد پرسش مردم واقع شده است3) مردم در آن اختلاف دارند4) در آينده از آن اختلاف اطلاع خواهند يافت. که در اين مورد مفسرين وجوه مختلفي را ذکر کرده اند، ولي قطعاً منظور خداوند يک چيز بوده است که خداوند آن را به پيامبرش حتماً وحي کرده است، با توجه به اينکه ابوبکر و عمر در کنار پيامبر بودند، از شما تقاضادارم از علم ابوبکر و عمر ما را بي نياز کنيد؟

3)جناب راشد آيات نخستين سوره مبارکه بروج چنين است:( و السما ذات البروج- و اليوم الموعود- و شاهد و مشهود )، در اين آيات پس از سوگند به آسمان داراي برج ها و سوگند به روز قيامت به شاهد و مشهود قسم خورده است، آنگاه داستان اصحاب اخدود با آيه( قتل اصحاب الاخدود) آغاز
مي شود. حال سوال از شما اين است که مقصود از شاهد و مشهود يعني گواه و گواه بر او چيست؟ و چگونه مي تواند با سوگندهاي پيش از خود و داستان اصحاب اخدود ارتباط داشته باشد؟ لطفاً بيانات عمر را در اين زمينه بيان فرماييد؟

4) جناب راشد، قرآن از حقايقي در ملکوت نظير عرش و کرسي و بيت المعمور و فرشتگان و در ميان انها روح، جبرئيل، ملک الموت و ... گفتگو کرده است. به استناد آيات قرآن کريم مي دانيم که خداوند پس از آفرينش هستي بر عرش قرار گرفت، يعني عرش را براي تدبير در دست گرفت. در حالي که عرش او بر آب بوده است( و کان عرشه علي الماء=آيه 7سوره هود) و از عرش خداوند همواره به عظمت ياد شده است( هو رب العرش العظيم=آيه26سوره نمل) و فرشتگان عرش خداوند را در بر گرفته اند( و تري الملائکه حافين من حول العرش=آيه75سوره زمر) و عرش الهي را بر دوش دارند(الذين يحملون العرش و من حوله يسبحون بحمد ربهم=آيه7سوره غافر) و در روز قيامت هشت تن عرش خداوند را حمل خواهند کرد( و يحمل عرش ربک فوقهم يومئذ ثمانيه=آيه17سوره حاقه)، جناب راشد اينها مطالبي است که در قرآن درباره عرش آمده است. آيا ماهيت عرش براي ما روشن است؟ آيا ما مي توانيم معناي قرار گرفتن عرش الهي بر آب را بفهميم؟ آيا مي توانيم دريابيم که چگونه در قيامت عرش خداوند را هشت تن حمل مي کنند؟ اصلاً چرا هشت تن هستند و الين هشت تن چه کساني هستند؟ اينکه خداوند کرسي خود را وسيع تر از آسمانها و زمين دانسته است يعني چه؟( وسع کرسي السماوات و الارض)؟ خواهشمندم علم عمر را در اين زمينه بيان فرماييد؟

5) جناب راشد به تصريح قرآن انسان نخست با طي مراحل مختلف از خاک آفريده شده، آنگاه خداوند روح خود را در او دميد. اين واقعه در چه زمان و با طي چه مراحلي و با استفاده از خاک کدام سرزمين انجام گرفت و مقصود از دميدن روح خداوند در انسان چيست؟
حضرت آدم، نخسين انسان آفريده شده در کجا تحت تعليم الهي قرار گرفت؟ مقصود از اسمايي که خداوند به او آموخت چيست؟ فرشتگان از کجا مي دانستند که انسان اهل فساد و خونريزي است؟ سجده فرشتگان از چه نوع و در کجا بوده است؟ بهشتي که آدم در آن ساکن شد، در کجا بود و چه ماهيتي داشت؟ حوا به عنوان همسر و انيس آدم کي و چگونه آفريده شد؟ اين که قران مي گويد: خداوند حوا را از نفس آدم آفريد( و خلق منها زوجها=آيه1سوره نسا) به چه معناست؟ درختي که آدم و حوا از نزديک شدن و تناول از ميوه ان نهي شدند، چه بود؟ چگونه آنان تحت تاثير وسوسه و اغواي شيطان قرار گرفت؟ هبوط آدم به کدام نقطه زمين انجام گرفت؟ و سوالات ديگري در زمينه آفرينش اوليه انسان وجود دارد. از علم عمر اينها را جواب بدهيد؟
يا جناب راشد در يک آيه محکم قرآن مثل آيه 38سوره مائده اين همه اختلاف است، قرآن کريم در آيه 38سوره مائده مي فرمايد:( دست مرد دزد و زن دزد را، به کيفر عملي که انجام داده اند، به عنوان يک مجازات الهي قطع کنيد)، اما در اينکه دست دزد را از کجا بايد قطع نمود، اختلافاتي فراواني وجود دارد. عده اي مثل خوارج موضع قطع را محل اتصال بازو و کتف دانسته و برخي ديگر مثل ابوحنيفه و شافعي و مالک ، از مچ دست دانسته اند ؛ در اين ميان شيعه اماميه معتقد است که تنها چهار انگشت دست بايد قطع گردد. مسلم است که همه اين نظرات نمي توانند مطابق با واقع باشند، بلکه نظر حق بيش از يکي نيست. اين تفاوت آشکار در تفسير يک آيه بيانگر نياز به يک مفسر الهي است که از اشتباه و خطا در تفسير و تبيين مقصود وحي ، معصوم باشد. خب نظرات عمر در اين زمينه ها را عنوان کنيد؟
يک مقدار فکرکن و ببين که چرا پيامبر حديث ثقلين را مطرح مي کند؟
آقاي بخت النصر راست مي گويد:يک نفر را براي ما ذکر بفرماييد که عمربن خطاب از طريق مناظره او را مسلمان کرده باشد؟

28   نام و نام خانوادگي:  ابوالفضل     -   تاريخ:  11 آذر 90 - 23:10:26
سوال :آيا اينگونه بحث کردن که اين دوستان در اين کامنت ها گذاشته اند به بهانه دفاع از اهل البيت ع صحيح است؟ آيا حضرات معصومين اين سبک را مي پسندد؟آيا جز اين است که اين ديالوگ ها برادران اهل سنت را بر سر لجاجت مي آورد؟واز حقيقت دور مي شويم؟جدال و مراء حرا م است
29   نام و نام خانوادگي:  راشد     -   تاريخ:  12 آذر 90 - 12:36:13
با سلام : اولاً کامنت هاي قبلي بنده را که حاوي 2 کامنت حجيم و کامل بود را در صفحه قرار نداده ايد ، بنده مي خواهم تمامي کساني که در اين سايت عضو هستند با مطالعه کامنت هاي ديگران و کامنت هاي بنده حقير راه اصلي و روزنه هاي نوراني اسلام حقيقي را بيابند که مسئولين سايت با استادي و تردستي خود از اين کار دست کشيدند ، پس معلوم مي شود که نه تنها جاعل هستيد بلکه ديگر دوستان و دوستاران به اسلام حقيقي را گمراه مي کنيد. وسلام
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

با اين نظر از شما 3 نظر به دست ما رسيده است كه هر سه نيز علني شده است ؛ بهتر است كمي دقت كنيد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

30   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  12 آذر 90 - 14:26:21
با سلام
جناب راشد لازم نيست تو سعي در تعليم عربي به من بكني همين بس كه در طول مدتي كه در يكي از بلاد عربي مشغول كار بودم هر چند وقتي مجبور به ترجمه عربي بودم و خنده دار انكه ميبايستم براي مثلاً يك مصري ترجمه كنم كه مقصود ان سوري چي بوده يا از سوداني براي عراقي , پس تو سعي نكن ترجمه عربي براي من بكني " انت و اصحابك احقر من هذا . فهمتو او لا .
در ضمن اين من نيستم كه با الفاظ قران بازي ميكنم , اون كساني كه ميخواهند عمل عثمان را در وضو گرفتن بر سنت حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم ترجيح بدهند با الفاظ قراني بازي ميكنند ولي نمي گويند كه ابوبكر يا عمر چگونه وضو ميگرفتند , و صد البته باري اين علماي ملحد و فاسق وجود عثمان منتخب ال شجره الملعونه بالاتر از اين دو و حتي غير قابل قياس ميباشد .

در مورد وضو همانطور كه گفتم در قران كريم به اين صورت امده است و بعد از ان ما تابع سنت حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم هستيم و نه كس ديگر كه مخالف ايشان عمل كند .
اما در مورد بوي تعفني كه به مشامت ميرسد بايد بگويم اين در تحقيق كه كردم متوجه شدم كه اين بوي گند و متعفن بايد از خود شما باشد حال اگر ظاهراً فكر ميكنيد كه اين بوي تعفن با شستن پا از بين ميرود بايد بگويم نه خير اين بوي تعفن شما باطني است كه فقط با شستن قلب پك ميشود بايد قلب خود را از وجود حب ملحدين و فاسقين پاك كنيد , دليل اينكه در جمع شعيان مطهر علي عليه صلوات اين بو به مشامتان ميرسد بخاطر حقد و كينه اموي شماست نه چيز ديگر .
اينكه سعي در برداشت غلظ از نوشتار من كردي باز اشكال از خودت ميباشد منظور من حضرت عيسي عليه السلام بود و حضرت موسي عليه السلام كه در مقام الهي خود انهم از منظر شما اهل بدعت و منافقين وهابي يهودي الاصل اصلاً قابل قياس با ابوبكر , عمر عثمان و معاويه فاسق و يزيد حرامزاده نيستند ( نعوذ بالله ) اينها كجا و انبيا الهي كجا ؟؟؟؟

در نهايت براي نظافت و طهارت باطن خودت تو را به تحقيق و مطالعه دعوت ميكنم انهم از كتابهاي بي غرض , كتب شعار را هم بخوانيد ولي سعي كنيد كه سنت صحيح حضرت محمد صلي الله عليه و اله را سرمشق اعمال خود كنيد بعد خواهيد ديد كه هر جا شيعي واقعي حضرت علي عليه الصلوات ديدي چه بوي عطر گل محمدي و عطر گل ياس انجا را فرا گرفته البته بايد اول از باطن خود گند زدايي كني .

در نهايت اگر كسي را ديدي كه بدنش بوي تعفن ميدهد و اين بوي تعفن ظاهري و جسماني است از او بخواهيد كه خود را تميز كند بعد از ان وضوي صحيح بگيرد چرا كه حضرن محمد صلي الله عليه و اله فرمودند :
«النظافه من الايمان» (بحارالانوار، جلد 59، صفحه 291.) ، يعني نظافت نشانه ايمان است.

يك حديث نبوي برايت ميگويم كه به اون ناعلماي خودتون برسوني :

من كذب عليّ متعمداً فليتبوأ مقعده من النار.

هر کس بر من از روى عمد دروغ ببندد پس بايد که جايگاهش را در آتش ببيند.

الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 65، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 27، ص 293، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.

حالا اگر كسي خواست بدروغ ايه وضو را تفسير كند و يا بدروغ جعل حديث نبوي بكند وضعش در ان دنيا مشخص است حال هركس كه ميخواهد باشد .

لبيك يا علي
31   نام و نام خانوادگي:  سيد محمد حسيني     -   تاريخ:  13 آذر 90 - 23:44:31
جواب نظر
جناب-------------------------------------------راشد-------------------------------------------
اين آدرس ايميل بنده:
alhoseini114@yahoo.com
بفرماييد بنده را هدايت کنيد.فکر نکنم سايت قادر به سانسور ايميل شما به من باشد!!!
فقط لطفا از سايت ها و وبلاگ ها کپي پيست نکنيد.
يا حق
32   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  17 آذر 90 - 11:06:31
والا در نظرات ما ديديم كه آقايان مدافع سه خليفه اول لعن و فحش را بسيار عالي و واضح شروع كرده اند. جنابان مدعي هستند كه شيعيان دايما لعن ميكنند!!!! نفهميديم چي شد خود مدعيان كه لعن را با فحش همراه كردند؟! البته ما شيعيان نه همه را كه ظالمين را لعن ميكنيم . پس الا لعنت الله علي الظالمين من الاولين الي الاخرين.
33   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  17 آذر 90 - 15:29:56
با سلام
آقاي راشد، منتظر تحقيقات و اطلاعات شما هستيم.
در ضمن تحقيقات خود را درباره اين حديث صحيح مسلم بيان فرماييد:( حدثني ) زهير بن حرب وشجاع بن مخلد جميعا عن ابن علية قال زهير حدثنا إسماعيل بن إبراهيم حدثني أبو حيان حدثني يزيد ابن حيان قال انطلقت انا وحصين بن سبرة وعمر بن مسلم إلى زيد بن أرقم فلما جلسنا إليه قال له حصين لقد لقيت يا زيد خيرا كثيرا رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم وسمعت حديثه وغزوت معه وصليت خلفه لقد لقيت يا زيد خيرا كثيرا حدثنا يا زيد ما سمعت من رسول الله صلى الله عليه وسلم قال يا ابن أخي والله لقد كبرت سنى وقدم عهدي ونسيت بعض الذي كنت أعي من رسول الله صلى الله عليه وسلم فما حدثتكم فاقبلوا ومالا فلا تكلفونيه ثم قال قام رسول الله صلى الله عليه وسلم يوما فينا خطيبا بماء يدعى خما بين مكة والمدينة فحمد الله وأثنى عليه ووعظ وذكر ثم قال اما بعد الا أيها الناس فإنما انا بشر يوشك ان يأتي رسول ربى ‹ صفحه 123 › فأجيب وانا تارك فيكم ثقلين أولهما كتاب الله فيه الهدى والنور فخذوا بكتاب الله واستمسكوا به فحث على كتاب الله ورغب فيه ثم قال وأهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي فقال له حصين ومن أهل بيته يا زيد أليس نساؤه من أهل بيته قال نساؤه من أهل بيته ولكن أهل بيته من حرم الصدقة بعده قال ومن هم قال هم آل على وآل عقيل وآل جعفر وآل عباس قال كل هؤلاء حرم الصدقة قال نعم).(مسلم باب مناقب امام علي ج7ص122و123)
جناب راشد، همانطور که مي دانيد، مفسران اهل سنت همسران پيامبر اسلام را در حوزه معنا و مصداق واژه اهل بيت ذکر مي کنند، اما چيزي که قابل توجه است ، آن است که در بخشي از متن روايت از زيد بن ارقم اين معنا و مصداق پرسيده مي شود و راوي زيدبن ارقم به صراحت ورود همسران پيامبر را در دايره معنا و مصداق اهل بيت رد و نفي مي کند. عبارت روايت چنين است: فقال له حصين ومن أهل بيته يا زيد؟ أليس نساؤه من أهل بيته؟ قال نساؤه من أهل بيته ولكن أهل بيته من حرم الصدقة بعده.
جناب راشد عبارت (ولکن اهل بيته ) در مرحله اول يک نوع تناقض و ناسازگاري ميان صدر و ذيل نشان مي دهد، چون پرسيده مي شود: آيا زنان پيامبر از اهل بيت اويمد؟ مي گويد: زنانش از اهل بيت اويند و اما اهل بيت کساني هستند که صدقه بر آنان پس از پيامبر حرام شده است. عبارت( و اما) با عبارت قبل ان ناسازگار است چون صدقه دادن بر زنان پيامبر حرام دانسته نشده است، بلکه بر آل علي و جعفر و عباس و عقيل حرام گرديده است.
پس عبارت (ولکن اهل بيته) از دو صورت خارج نيست ، يا نويسندگان روايات آن را به دليل فراموشي و سهو افزوده اند و راوي زيد بن ارقم چنين نگفته است ، يا برخي از کساني که با پيش فرضهاي فکري و اعتقادي خود چنين خيال کردند که همسران پيامبر از اهل بيت اويند و عبارت صدر را افزوده ولي توجه نداشته که ذيل روايت با صدر آن ناسازگار است و اين سبب تناقض در صدر و ذيل روايت شده است. پس بايد بگوييم چون عبارت صدر به سهو و فراموشي افزوده شده اعتبار ندارديا گفته شود روايت به دليل تناقض گويي در متن آن تهي از ارزش و اعتبار علمي است.
ولي چون در همين باب ، از زيد بن ارقم روايت ديگري به اين موضوع است که از زيد بن ارقم مي پرسند که : آيا زنان از اهل بيت اويند؟ گفتک نه سوگند به خدا به راستي و درستي زن در زماني از روزگار با مرد و شوهرش، گاه شوهر او را طلاق مي دهد و زن به خانواده و طائفه اش بر مي گردد اهل بيت و خاندان پيامبر ريشه ها و شاخه هاي اويند و آنان پس از پيامبر صدقه دادن به ايشان حرام شمرده است.
جناب راشد، ظاهر متن روايت مي کند که زيد بن ارقم ، مطالبش را در زمان کهولت سن بيان کرده است و اگر تاريخ وفات وي را سال 65در نظر يگيريم به طور طيبعي روايت مورد بحث در عصر حاکميت حاکمان ستمگر اموي گفته و بيان شده است. و در چنين شرايطي راوي تلاش نموده و خواسته است تا با بيان خبر معروف و متواتر ثقلين جايگاه والاي اهل بيت برگزيده پيامبر را براي امت بازگو کند و انان فراموش نکنند که در غدير خم پيامبر دو اثر ارزنده برايشان به يادگار گذارده و آن قرآن و خاندان پاکش است و به اين بيان امامت امام علي و فرزندانش را به امت اسلامي نشان دهد. بنابراين صدر روايت زيد بن ارقم دلالت بر مقام و منزلت برگزيدگان از خاندان نبوت دارد ، ولي عبارت پاياني روايت يک معناي کلي از واژه اهل بيت نشان مي دهد و ارتباط و اتصالي با صدر آن به عنوان معنا و مصداق خاص از اهل بيت خاندان رسالت ندارد، زيرا آل جعفر ، عباس، عقيل که به عنوان مصاديق معنايي اهل بيت توصيف شده اند ، هيچ يک هم تراز و هم رتبه و درجه با قرآن کريم که در خبر معروف ثقلين آمده نيستند ، بلکه در خبر ثقلين افراد خاص و برگزيده از خانان رسالت هم ردبف و هم درجه با قران ياد شده اند. در نتيجه مي توان از روايت زيد بن ارقم چنين برداشت و دريافت کرد که راوي ذيل روايت را به تناسب شرايط حاکم بر عصر يعني دوره حاکميت امويان گفته است تا از اين راه جان و مال و آبروي خود را حفظ کند.
جناب راشد اين طريقه روايت کردن مسلم در صحيحش است که پر از روايت متناقض است.

34   نام و نام خانوادگي:  سيد جواد حسيني     -   تاريخ:  04 دي 90 - 16:05:51
به نام خدا و سلام به همه برادران تشيع كه در حقيقت ما يعني شيعيان كه از سنت رسول اكرم اطاعت ميكنيم نه اهل به اصطلاح سنت گمراه كه فقط با تعصب و سفسطه هاي علمايشان و مذهب اجدادشان مذهب تسنن را برگزيدند
35   نام و نام خانوادگي:  يدالله تاجيکي     -   تاريخ:  26 بهمن 90 - 21:38:23
خوش به سعادتت اي پيروعلي(ع)
خاك برسركساني كه چشم خودرابرحقيقت بسته اند
برادران اهل سنت حتماكتاب شبهاي پيشاورروبخونين تاحقيقت روبفهمين
36   نام و نام خانوادگي:  هدايت يافته     -   تاريخ:  16 ارديبهشت 91 - 08:23:29
واقعا خاك بر سرتان جرأت نداريد يك نظر را درج كنيد.شايد ترسيديد مردم هدايت پيدا كنند.قربان نام علي. علي شخصي بود كه در شجاعتش هيچ شكي نيست اما به اصطلاح پيروانش چنان ترسو هستند كه از حقيقت مي ترسند و نمي توانند يك نظر را درج كنند.
37   نام و نام خانوادگي:  فدايي عمر رضي الله عنه     -   تاريخ:  05 خرداد 91 - 11:50:18
اينارم رو کنين آيت الله برقعي-حيدر علي قلمداران.ال اسحاق و....
38   نام و نام خانوادگي:  استاد     -   تاريخ:  03 آبان 91 - 22:05:32
اگر کسي نماز عشا را خواند وخوابيد وصبح براي نماز بيدار شد پايش بو ميدهد که بشويد يا کسي که کلا از خانه بيرون نميرود وکفش نميپوشد
39   نام و نام خانوادگي:  شهاب     -   تاريخ:  14 آبان 91 - 20:26:03
جانم فداي علي و آل علي (ع)............................................................................
40   نام و نام خانوادگي:  سيد جواد ايماني     -   تاريخ:  25 آبان 91 - 16:22:27
درجواب آقاي فدايي عمر رضي الله عنه كامنت شماره 37 : برو فداي عمر خطاب كه مادرش صهاك بود بشو ولي ما شيعيان فداي راه پيامبر ص و سنت پيامبر كه سنت حقيقي وواقعي پيامبر را امامان برحقش براي ما به ارث گذاشته اند نه كسانيكه دوستي و ايمان آوردنشان به اسلام درزمان پيامبر برا اهداف ومقاصدي بودكه بعد از رحلت پيامبر مشخص شد ودستشون رو شد درحاليكه جنازه پيامبر روي دست علي وفاطمه عزيز مونده ودارند كفن ودفنش ميكنند اونها بدنبالتعيين جانشين دارند ميگردند و درسقيفه و بين انصار ومهاجر دارند سر خلافت مجلس ميگيرند و توطئه ميكنند تو وبزرگاي تو ادعا ميكنيد كه اين آدم خليفه مسلمين است و سنت پيامبر رو برا تو پياده ميكند درحاليكه در واقعه غدير اولين كسانيكه جانشيني علي رو به علي تبريك ميگن همين عمر وابوبكر بودند حال چطور پيامبر با اون دانيي وحلم وتدبيرش و علم غيبش بفكر جانشين نبودند اما عمر و ابوبكر بالاتر از پيامبر بودند و ابوبكر عمررا وعمر ابوبكر را جانشين معرفي كردند حالا توبرو علي كه در كعبه متولد شد و پيامبر گفت هرجا علي قرار بگيرد حق است تو برو و فداي كسي بشو كه خودش رو غاصب خلافت است راستي شما اهل سنت چرا نميريد فكر كنيد كي حق كي رو در خلافت برده چرا اينهمه استدلال كه در كتب خودتون آمده رو درك نميكنين اينكه ديگه دركتب مانيست بلكه صحاح خودتونه نه كتب شيعه. حرفهاي زير در وبلاگ يكي از آقايانيكه شما ادعا ميكنيد سني شده آمده ومشت محكميست به ادعاهاي دروغين شما خوب بخونش وبا تعمق هم بخونش برا خودتون رفيق نجوريد هيچ شيعه اي سني نشده اما افراد سني مشهور زيادي بوده اند كه عالم هم بوده اند و به مذهب حق اهل بيت مشرف شده اند. خدا انشائ الله هدايتت كنه. سْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ تحريف حقايق توسط سايت وهابي العقيده هدف وسيله را توجيه ميکند (قسمت چهارم) ناشر ادعا کرده که علاوه بر آقايان برقعي و قلمداران يازده نفر ديگر سني شده ا ند و اسم و مشخصات آنان را داده است . از ميان اين يازده نفر سه نفر آنها را من اصلا نشناختم : حجت الإسلام دکتر مرتضي رادمهر تهراني ، علي رضا محمدي تهراني ، استاد علي محمد قضيبي بحريني . به رغم اينکه بيشتر عمر من در راه تحقيق و بررسي نظرات قرانيان امثال آقايان برقعي و قلمداران سپري شده است ،‌ بايد بگويم که طي اين مدت مطلقا نام اين سه نفر به نام سني يا وهابي به گوشم نخورده وهيچ برخوردي با آنان ويا حد اقل آثارآنان نداشته ام . و اما اشخاص مورد ادعاي ناشر : 1 - دکتر صادق تقوي, استاد سابق دانشگاه تهران :‌ وي يک دندان ساز تجربي بوده و اساسا در دانشگاه درس نخوانده است . چگونه اين شخص مي تواند استاد دانشگاه تهران باشد ؟ در ضمن او داراي طرز تفکر خاصي بوده و تفکراو نه شبيه شيعيان بود و نه اهل سنت . او مطالبي را از خود بافته و به آنها معتقد بود. بنظر اينجانب افکار چنين شخصيتي نه زيبنده شيعيان است و نه اهل سنت . سايت العقيده در معرفي شخصيت دکتر تقوي ادعاي کذب نموده است. 2 - آيت الله سيد علي اصغر بنابي تبريزي : اولا :‌ آقاي بنابي سيد نبود ،‌ بلکه عام بود . ثانيا :‌ به آيت الله معروف نبود بلکه به شيخ علي اصغر بنابي معروف بود و امام جماعت بود. ثالثا :‌او سني نشده بود که ناشر ادعا دارد او سني شده است . البته چقدر خوب بود سايت مزبور براي صدق ادعايش ،‌مدرکي از آثار اين اقايان به اصطلاح سني شده علي الخصوص آقاي بنابي ارائه مي کرد . سايت عقيده در مورد آقاي بنابي هم دچار دروغگويي شده است . ايشان کتاب اسلام راستين را دريابيد نوشته است که در آن هيچ نشاني از سني گري ايشان نيست و دليل تهمت به ايشان اعتراضش به برخي اعمال عوام بوده است و نه مباني تشيع . در اين قسمت بي مناسبت نيست که اشاره کنم اين ناشر وهابي بسيار دو بين است مثلا :‌ با اينکه آقاي قلمداران در ص 47 با لفظ ( شيخ طوسي ) و در ص 51 (‌طوسي عليه الرحمه )‌ از اين دانشمند شيعي نام برده است ولي ناشر سعودي نسخه اينترنتي ،‌ فقط از لفظ ( طوسي ) استفاده ميکند اما براي بالا بردن شخصيت آقاي بنابي از لفظ آيت الله استفاده ميکند . حتي کلمه فرمود را حذف و آنرا تبديل به گفته ميکند . اصل کتاب : ص 47 . . . .شيخ طوسي در تفسير اين آيات مي ‌نويسد ، نسخه اينترنتي : ص 47 . . طوسي در تفسير اين آيات مي ‌نويسد اصل کتاب : ص 51 . . . طوسي عليه الرحمه فرموده است که اين آيه را مفسرين به اختلاف تفسير کرده ‌اند نسخه اينترنتي : ص 51 . . . طوسي گفته است که اين آيه را مفسرين به اختلاف تفسير کرده ‌اند براستي سايت عقيده ، با اينگونه کار هاي سخيف چه هدفي را دنبال ميکند ؟ 3- آيت الله سيد اسماعيل آل اسحاق خوئيني زنجاني اولا : ايشان سيد نبوده بلکه شيخ بوده است . ثانيا : آيت الله نبوده بلکه فردي بوده که در حوزه مقداري درس خوانده و محضر ازدواج و طلاق داشت و بنده هم چندي نزد وي بکار مشغول بودم ،‌ولي چون سايت العقيده مي خواهد از نام ايشان سوء استفاده کند ايشان سيد ميشود و به آيت اللهي ارتقاء درجه پيدا ميکند ،‌ در مقابل دانشمند بزرگ شيعه که بزرگان علم دنياي اسلام از او با نام شيخ الطائفه طوسي نام ميبرند ،‌توسط سايت العقيده با لفظ (طوسي ) مورد اشاره واقع مي شود . ثالثا : آقاي آل اسحاق هم سني نشده است ،‌ بلکه او همفکر من بوده و من نزد ايشان بکار مشغول بودم و شرعا و عرفا گواهي ميدهم که ايشان هيچگاه سني نشد. 4- استاد حيدر علي قلمداران قمي : اولا اينجانب مدت زمان طولاني را با ايشان نشست و برخاست کردم و هيچگاه ايشان عنوان نکرد که من سني شدم ثانيا در هيچ اثري عنوان نکرده که سني شده است . ثالثا اگر اصل کتاب شاهراه اتحاد را هم خط بخط مشاهده کنيم ،‌در هيچ جائي عنوان نکرده که گرايش به سني شدن پيدا کرده است ،‌در حاليکه ناشر وهابي به دروغ او را سني معرفي کرده است . رابعا آقاي قلمداران در آخر عمر کتاب سنت رسول از عترت رسول را نوشته است . من سوال ميکنم آيا اهل سنت ، سنت را از امامان مذاهب خودشان ميگيرند يا از عترت رسول ؟ در حالي که قلمداران از عترت رسول و امامان شيعه در آن کتاب به عنوان منبع سنت نام مي برد. خامسا مفاهيم کتاب شاهراه اتحاد نيز گواه بر اين است که نگارنده ان سني مذهب نبوده است و بلکه انتقادات جدي به اين گروه وارد مياورد. 5 - آيت الله العظمي محمد بن محمد مهدي خالصي عراقي . اولا نام فاميل و نام فاميل اين بزرگوار ،‌ محمد فرزند شيخ محمد مهدي خالصي کاظميني مي باشد که ناشر به اشتباه خالصي عراقي گفته است . ثانيا ايشان از بزرگان علماي شيعه هست و کتاب احياء الشريع في فقه شيعه را نوشته است. ثالثا ايشان در وصيت نامه اش که متن آنرا در وبلاگ گذارديم ( با ايمان به 12 امام ) که از اصول دين شيعه مي باشد دار فاني را وداع کرده است . به شهادت پسر ايشان محمد جواد خالصي زاده ايشان به امامت دوازده امام اعتقاد داشتند 6 - آيت الله شريعت سنگلجي تهراني او نيز در هيچ زماني مدعي نشده که من سني شده ام و آثار وي هم دلالتي بر اين موضوع ندارد. 7 - دکتر يوسف شعار تبريزي ايشان هم دکتر نبوده و به حاج ميرزا يوسف شعار تبريزي که از دوستان اينجانب هم بوده معروف بوده هيچگاه ادعاي سني شدن نداشته و سني نشده است. 8 - آيت الله اسدالله خرقاني ايشان هم هيچگاه ادعا نکرده که من سني شدم . 9- مهندس محمد حسين برازنده مشهدي ادعا نکرده من سني شدم . 10- دکتر علي مظفريان شيرازي وي دکتر جراح بود در شيراز زندگي مي کرد . او هم ادعا نکرده که من سني شدم . نتيجه : از 13 نفري که ناشر سايت العقيده به عنوان سني نام برده است ، بنده با 10 تن از آنها آشنا بوده و در طول زندگي توأم با تحقيق خودم با ايشان مأنوس بودم و رفت و آمد داشتم. اين سايت علاوه بر اينکه شناخت صحيحي از اين افراد نداشته و حتي نام و عنوان برخي آنان را به اشتباه ذکر کرده است به دروغ عنوان کرده اين افراد سني شده اند در حالي که هيچ کدامشان چنين ادعائي نداشتند . ضمنا چون اين سايت براي حق جلوه دادن خود به دروغ و تحريف در آثار ديگران متوسل شده ( که حدود 50 مورد آنرا ما در کتاب شاهراه اتحاد يا بررسي نصوص امامت مشاهده کرده ايم ) عقل حکم ميکند نبايد به اين ناشر اعتماد کرد و بناي باورها و اعتقاد ات ديني خودمان را اين سايت قرار دهيم. اي چه بسا اگر من هم از دنيا رفته بودم ، نفر چهاردهم ليست اين ناشر قرار ميگرفتم . از خداوند ميخواهم همه ما را به راه راست هدايت کند و ما را بخودمان وا نگذارد که با تحريف در آثار ديگران ، موجبات مطرح کردن خودمان را فراهم آوريم . نوشته شده توسط سيد محمد تقي حسيني ورجاني در يکشنبه بيست و سوم خرداد 1389




  صفحه بعد [1] [2]  

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما