* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 21 دي 1393 | تعداد بازديد: 1040 | |
بررسي حديث قرطاس با تمام شقوقاتش | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم برنامه حبل المتين آيت الله دکتر حسيني قزويني تاريخ 1390/11/02
مجري: بسم الله الرحمن الرحيم سلام و عرض ادب دارم خدمت شما بينندگان عزيز. در خدمت استاد عزيزم حضرت آيت الله دکتر حسيني قزويني هستيم. سلام و عرض ادب دارم در اين شام شهادت. استاد حسيني قزويني: بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليکم و رحمةالله و برکاته بنده هم خدمت همه بينندگان عزيز سلام عرض ميکنم. بعضيها در گوشه و کنار تبليغ ميکنند که اين برنامهها خلاف وحدت و موجب تفرقه است اگر چنين است اولين کساني که متهم به تفرقه افکني هستند بزرگان اهلسنت و در رأس آن جناب بخاري و مسلم هستند. بينندگان عزيز در طول اين چند سال ديدهاند ما در مباحثمان معمولا به منابع شيعي استناد نميکنيم. هر چه ميگوييم از مصادر اهلسنت است و تلاش ميکنيم از منابع معتبر و با سندهاي صحيح مطالب را نقل کنيم. البته ما ناراحت نيستيم و گلايه نميکنيم ولي چون اين مطالب به گوش مردم نرسيده يک دسته از مفتيان، مولويها که واقعا احساس ميکنند مفتي بودن و مولوي بودن و عالم بودن آنها در حقيقت شغل براي آنهاست وقتي اين حقائق را بيان ميکنيم براي آنها گران تمام شود مريدان و دوستانشان ميپرسند آيا چنين چيزي که فلاني گفت در کتابهاي ما وجود دارد؟ اگر بگويند نيست، از آنها دليل ميخواهند. اگر بگويند هست ميگويند چرا شما در طول اين مدت براي ما نگفتهايد؟ براي اينها خيلي گران و سنگين است و براي بعضيها هم که اعتقاداتشان اعتقادات سنتي و تقليدي است از پدران و يا از علما به تعبير آيةالله العظمي خوئي تقليد داشتهاند و برايشان غير قابل باور است که يک دفعه ببينند مطالبي مؤدبانه و محترمانه در يکي از شبکهها بيان ميشود و خيلي از اين گفتهها با عقائد و باورهاي تقليدي آنها در تضاد است يک زلزله 12 ريشتري در وجود آنها ايجاد ميکند و بعد از آن هم پسلرزههايي. باور کردن اين قضايا براي آنها دشوار است. ولي دوستان! حقيقت تلخ است. من هم قبول دارم. ولي اين تلخيها دورانش کوتاه است اگر ما آيه شريفه فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتّبعون احسنه. سوره زمر، آيات 17و 18 را نصبالعينمان قرار دهيم اين ايام تلخي به دوران شيريني مبدل ميشود . اين ايام سرد زمستاني که بر افکار ما حاکم است اينها قطعا با فرا رسيدن بهار علم، بهار روشنايي، و بهار نورانيت علمي به پايان خواهد رسيد. ما بعضي وقتها مشکلات متعددي داريم و از جهات مختلف در فشار هستيم. اينکه چرا شما هنگام بردن نام خلفا با کلمه جناب ابوبکر و جناب عمر و امثال اين تعبير ميکنيد و اين درست نيست و اين در حقيقت بر خلاف سنت رايج است. ولي ما کاري به اين مسائل هم نداريم ما ضمن احترام به اين عزيزان براي خودمان يک مبنايي داريم. بنده خودم يک تجربه 30 - 35 ساله دارم و خودم را در اين زمينه متخصصتر از اينها ميدانم و يقين دارم ولاييتر از اينها هم هستم. و تمام زندگيم را در طول اين 30 سال وقف ولايت کردهام. يکي از دوستان ميگفت خوشا به حالت که زندگيت با ولاي حضرت علي گره خورده است. گفتم نه، خوشحالم زندگي من با غبار حرم حضرت علي گره خورده است. با خاک زير پاي خادمه حضرت علي فضه گره خورده است، زهراي مرضيه که در مقام خيلي بالايي است که شايد ما لايق خاک زير پايش هم نباشيم. همين که ما خاک زير پاي همسر ماجدهاش اسماء بنت عميس يک همسر بزرگوار و فداکار و مخلصش که در خانه ابيبکر و محرم اسرار خانه علي است. محرم اسرار زهراست مرتبط باشيم افتخار ميکنيم و خدا را شاکر هستيم. ولي اين قضايا سپري خواهد شد براي همه حق روشن خواهد شد و ما از مسيري که آغاز کردهايم و در اين مصافي که قرار گرفتهايم که به حق بايد گفت که قد ظهر الايمان کله علي النفاق کلّه. امروز ما به تنهايي در برابر اين شبکههاي نفاق، شبکههاي نصب، شبکههاي دشمنان اهل بيت ايستادهايم و يقين هم داريم ان الله يدافع عن الذين آمنوا سوره حج، آيه 38 و انّ نصر الله قريب سوره بقره، آيه 214 ما هيچ شبههاي در اين وعده الهي نداريم. ولي از عزيزان تقاضا داريم به جاي بعضي از انتقادات خصمانه انتقاداتشان را به انتقادات دوستانه مبدل کنند هم براي آنها شيرين است و هم براي ما لذت بخش. مجري: متشکريم. اتفاقات عجيب و غريبي موقع مريضي منتهي به فوت پيامبر گرامي اسلام پيش آمد که واقعا براي تاريخ اسلام اتفاقات سياهي است . آن شب حضرتعالي فرموديد چند اتفاق قبل از رحلت بوده و چند اتفاق بعد از رحلت، از اتفاقات قبل از رحلت قضيه تخلف از جيش اسامه بود که: جهزوا جيش اسامه لعن الله من تخلف عنه . ملل و نحل، ج1، ص29 خدا لعنت کند آنهايي که از جيش اسامه تخلف کردند. بحث حديث قرطاس هم بود که حضرت فرمود براي من قلم و کاغذ بياوريد تا من چيزي برايتان بنويسم که لن تضلوا بعده. صحيح بخاري، ج4، ص31 بعد از اين هرگز گمراه نشويد. بعد آن قضايا اتفاق افتاد. ما ميخواهيم که مجددا وارد بحث بشويم و اين قضيه حديث قرطاس را از زواياي مختلف بررسي کنيم. اولين سوال من اين است که درباره کلمات لغط. ، هجر و تنازع که در حديث قرطاس آمده توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني: ما در جلسه گذشته در رابطه با جيش اسامه صحبت کرديم نبي گرامي در طول اين 23 سال تمام تلاششان را براي تثبيت امر خلافت ، جانشيني و رهبري بعد از خود بکار گرفتند. با عبارتهاي مختلف و با تعابير متعدد قضيه خلافت امير المومنين را مطرح کردند. علي خليفتي، علي وصيي، علي امام المتقين، علي ولي کل مؤمن بعدي. المستدرک علي الصحيحين، ج3، ص133 و 138 ؛ ينابيع المودة، ج1، ص242 تعابير مختلف، يعني هر تعبيري که دوستان اهلسنت معين بکنند ما از منابع خودشان با سندهاي معتبر و تواتر معنوي يا تواتر اجمالي اين را اعلام ميکنيم. ولي نبي گرامي بعد از غدير در فاصله بين غدير و رحلتشان احساس کردند که يک مسائلي در بين است و حالا انشاءالله اينها را هم خواهيم رسيد که واقعا قضيه سقيفه يک امر اتفاقي بود که مثلا انصار بروند آنجا بعد هم مهاجرين ملحق بشوند و سر انصار کلاه بگذارند و يا نه اينها همه از قبل طراحي و زمينه سازي شده بود؟ حالا اين را هم ما به حول و قوه الهي از قول آقايان اهلسنت نقل ميکنيم. به هيچيک از منابع شيعه هم کاري نداريم. مگر جمله حضرت امير در نهج البلاغه که براي ما خليفه اول و براي اهلسنت خليفه چهارم است. نبي گرامي که اين همه اصرار داشت بر تجهيز جيش اسامه براي اين بود که همه سران از مدينه بيرون بروند. چون ممکن بود آنهايي که رزمنده بودند اگر قدرت دستشان باشد عليه اميرالمومنين استفاده کنند. لذا بايد مدينه از معارض خالي باشد و تا اينها به مدينه برگردند قضيه خلافت اميرالمومنين تثبيت شده باشد. که متأسفانه اين نشد. و البته اينها را به تقدير الهي نبايد پيوند زد. حضرت نوح 950 سال تبليغ ميکند. و ما آمن معه إلا قليل. سوره هود، آيه40 جز تعداد اندکي به او ايمان نياوردند. بنياسرائيل از نبي بزرگواري مثل حضرت موسي آن همه معجزات و کرامات ديدند ولي به مجرد اين که پايشان را از رود نيل بيرون ميگذارند ميگويند: إجعل لنا الها کما لهم آلهه. سوره اعراف، آيه 138 يک بتي هم براي ما درست کن يا موسي ما هم آن را مثل بت پرستها بپرستيم! پيغمبر هم فرمود که شما لترکبنّ سنن من کان قبلکم شبرا بشبر. المستدرک علي الصحيحين،ج4، ص455 سنتهاي گذشته هم بايد وجب به وجب در اسلام همه پياده بشود. قضيه تأسف باري که در آخرين لحظات زندگي نبي مکرم اتفاق افتاد و قلب پيغمبر از اين امت شکست و با قلب شکسته از اين امت خداحافظي کرد و اينچنين در انبياي گذشته اتفاق نيفتاده بود همان قضيه قرطاس است. که پيغمبر اکرم ميخواست اينها از مدينه بروند بيرون ولي برگشتند و مشخص هم بود پيغمبر ميدانست که قضيه چيست. خواست يک چيزي را بنويسد تا پس از ايشان آنهايي که واقعا معارض هستند توان مقابله نداشته باشند. فرمود کاغذ و قلمي بياوريد من چيزي بنويسم که بعد از من گمراه نشويد ولي متأسفانه به نبي گرامي نسبت هذيان بستند و نسبت به اينکه بيماريش غلبه کرده است و غيره، و البته انشاءالله به اين هم خواهيم رسيد که اين مسائلي که اين آقايان دارند مطرح ميکنند از آن طرف در قضيه قرطاس ميگويند: إن رسولالله ليهجر! صحيح مسلم، ج5، ص76 ولي در رابطه با نماز ابوبکر به جاي پيغمبر در همين بيماري به عنوان بزرگترين دليل براي امامت ابوبکر استفاده ميکنند. يک بام و صد هوا! جريان مرحوم مظفر مشهور است که آقاي آلوسي او را به بغداد دعوت کرد . آن زمان بغداد دست سنيها بود و قدرتي هم داشتند مجلس خيلي مفصلي هم گرفت . مرحوم مظفر هم يک عالم شيعه شاخص و بزرگي بود. آلوسي شروع کرد به سخنراني و در رابطه با خلافت ابوبکر گفت که پيغمبر اکرم در آن دوران مريضي ابوبکر را به عنوان جانشين در نمازش معين کرد. اگر علي شايستگي داشت علي را انتخاب ميکرد! پيغمبر براي امر ديني ابوبکر را انتخاب کرده است ما براي امر دنيا قبول نکنيم؟! نيم ساعتي سخنراني کرد. در حقيقت يک توطئهاي بود عليه مرحوم مظفر. ايشان ميگويد يک دفعه چيزي به ذهنم آمد و دو کلمه گفتم: آقاي آلوسي! شيخنا! دعه! فإن الرجل ليهجر! اينها را بگذار کنار! پيغمبر داشت هذيان ميگفت! با اين جمله مرحوم مظفر مجلس بهم ريخت! تمام آن تلاشي که آلوسي کرده بود که خلافت ابوبکر را تثبيت بکند و يا اگر ايشان زير بار نرود مثل شوشتري، مثل شهيد اول، مثل شهيد ثاني، حکم قتل مرحوم مظفر را بدهد،از بين رفت. اينها در طول تاريخ هر کجا که ديدهاند بيان ندارند، نميتوانند ، کمبود دارند و شکست ميخورند متوسل به شمشير و حذف فيزيکي شدهاند. همين الان هم در شبکههاي وهابي ميگويند: ما دستمان به فلاني برسد چنين و چنان ميکنيم. ما که گفتهايم آدرستان را بدهيد ما ميآييم در منزلتان، ما که ترسي نداريم ما ميآييم صبحانه هم ميخوريم، ناهار هم ميخوريم، شام هم ميخوريم، اين حرفها خيلي زياد براي ما مطرح نيست اينها شعار ميدهند . ما عقيده داريم اينها انقدر پست نيستند که به اين شکل عمل کنند. اينها در يک جو و فضايي افتادهاند که دارند شعار ميدهند . ولي من عقيده دارم اگر دوستانه کنار هم بنشينيم با هم صحبت کنيم خيلي از اين قضايا حل ميشود. ما با تندتر از اينها نشستهايم صحبت کردهايم و نتيجه داده است. البته ما گفتيم بيايند دوستانه با هم کنار هم بنشينيم حداقل اگر قضيه براي ما روشن بشود و هم براي اينها ، اگر هم قضيه براي ما روشن نشد مردم و بويژه جوانها از اين سردرگمي بيرون ميآيند. هر روز چند نفر را تحريک ميکنند که زنگ بزنيد بگوييد من شيعه بودم سني شدم! اين حربهها ديگر کهنه شده و تاريخ مصرفشان گذشته است. الان در موسسه مرکز الابحاث العقائديه که زير نظر حضرت آيةالله العظمي سيستاني است کتابي نوشتهاند به نام موسوعة من حياة المستبصرين. دايرة المعارف مستبصرين. مسئولش جناب فارس حسون – که خدا رحمتش کند- ميگفت ما شايد از هر 500 نفر تنها يک نفر را در اين دائرةالمعارف آوردهايم. آنهايي که از شخصيتهاي علمي بودند از دانشمندان داراي تأليف بودند. استبصارشان تحولي در جامعه ايجاد کرده است. مثل جناب انطاکي و يا تيجاني . اين دائرةالمعارف 14 جلد شده است. و اگر بنا باشد اينها انجام بشود بايد از 24 ساعت 12 ساعت فقط براي پخش صداي اينها اختصاص بدهيم! إن اتّبع إلا الحق. ما هم دنبال اين هستيم که حق روشن بشود. اگر ميتوانند بيايند براي ما دليل بياورند و ما را مستبصر کنند! مجري: اگر يادتان باشد يک سال در يزد همايشي داشتيم. در مسير برگشت از آنجا فيلمبردارهايي که همراه ما بودند خودشان براي من تعريف کردند که در آنجا شيعه و سني هم بودند و يک وهابي هم بود که ريش بلندي هم داشت. آن وهابي با فيلمبردارها صحبت کرده بود و گفته بوده که ما آماده هستيم اگر شما قبول بکنيد ماهي 500 هزار تومان به شما بدهيم و در خدمت شما باشيم! اين آقاي فيلمبردار ما يک ذره آدم شوخ طبعي است، به آن بنده خدا گفته بوده که نه 500 هزار تومان نميارزد اگر ماهي يک ميليون تومان بدهيد من ميآيم! حالا اگر ماهي يک ميليون تومان بدهند بعضيها ميآيند! استاد حسيني قزويني: جالب بود در همان همايش يزد که اساتيد بزرگ حوزه هم بودند، يکي از بزرگان اهلسنت که شايد صلاح نباشد نامشان را ذکر کنم، در روز سوم پشت تريوون آمد و گفت من 30 - 40 سال دارم تدريس ميکنم ولي امروز با صحبتهاي فلاني تازه فهميدم که شيعه يعني چه؟ و امروز واقعا احساس ميکنم شيعه شدم و به شيعه بودن خودم افتخار ميکنم . خيلي عجيب بود. در واقع از تواضع ايشان بود. اما در رابطه با حديث قرطاس ما عرض کرديم در حدود 17 يا 18 جاي صحيح بخاري و صحيح مسلم با عبارتهاي مختلف آمده و ابن عباس هميشه گريه ميکرد و ميگفت که إن الرزية كل الرزية ما حال بين رسول الله صلى الله عليه وسلم وبين ان يكتب لهم ذلك الكتاب صحيح بخاري ج 7 ص 9 و ج4، ص31 تمام مصيبتهاي جهان اسلام از روزي شروع شد که نگذاشتند اين نامه نوشته بشود. يکي از واژههايي که در حديث قرطاس به کار رفته است کلمه لغط است. فاختلفوا و کثر اللغط. قال قوموا عني و لا ينبغي عندي التنازع. صحيح بخاري، ج1، ص37 اختلاف کردند و لغط زياد شد حضرت فرمود: از خانه من برويد بيرون. اين هم حديث 114، معناي لغط چيست؟ ابن اثير ميگويد: صوت و ضجة لا يفهم معناها. النهايه في غريب الحديث، ج4، ص257 صداي بلند و داد و فريادي است که هيچ مفهومي ندارد. شايد بارها براي شما اتفاق افتاده باشد که يک دفعه مثلا ميروند در يک جمعيتي سر و صدا زياد است و يا هو ميکنند و خيلي سر و صدا زياد است و هيچکس نميفهمد که اصلا چه دارند ميگويند؟ از خود عمر بن الخطاب نقل شده است: لا تکثروا اللغط يعني في المسجد در مسجد کسي حق ندارد سر و صداي بزرگي براه بيندازد. عمر داخل مسجد شد و ديد 2 نفر دارند با صداي بلند حرف ميزنند. اينها را با شلاقش کتک زد و گفت: إن مسجدنا هذا لا يرفع فيه الصوت. در مسجد ما کسي حق ندارد صدايش را بالا ببرد. مصنف عبدالرزاق ج1 ص437 ح 1711 ما از جناب خليفه دوم سوال ميکنيم آيا احترام مسجد پيامبر بالاتر است يا احترام خود پيغمبر؟ حتي در بالاي قبر مطهر رسول اکرم نوشتهاند لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبي. سوره حجرات، آيه 2 حتي اين شرطهها وقتي ببينند که کسي با صداي بلند دارد زيارتنامه ميخواند فوري اين آيه را ميخوانند. در رابطه با تنازع که پيغمبر اکرم فرمود و لا ينبغي عند نبي تنازع فقالوا هجر رسول الله. صحيح بخاري ، ج4، ص31 اينها با يکديگر درگير شدند و نزاع کردند. بدر الدين عيني صاحب کتاب عمدة القاري في شرح صحيح بخاري در ج 18 ص 62 ميگويد: لا ينبغي عندي التنازع و من جملة تنازعهم ردهم عليه. نزد من پيغمبر کسي حق ندارد نزاع کند با هم در گير بشود. اينها داشتند سخنان پيغمبر را برميگرداندند. يعني پيغمبر ميگفت قلم و کاغذ بياوريد و سخن پيغمبر را بر خودش بر ميگرداندند و رد ميکردند ميگفتند نه! ما قلم و کاغذ نميآوريم و قرآن کافي است. و هو معني قوله: فذهبوا يردون عليه. و همچنين قوله دعوني فالذي أنا فيه خير مما تدعوني إليه. کاملا به درگيريها اشاره دارد که نبي گرامي ميفرمود قلم و کاغذ بياوريد و اينها ميگفتند ما نيازي نداريم يکي ميگفت پيغمبر نستجير بالله دارد هذيان ميگويد و يک عده هم به طرفداري از او و يک عده ميگفتند که قلم و کاغذ بدهيد پيغمبر دارد از شما قلم و کاغذ مطالبه ميکند. ولي متأسفانه اين مسائل انجام شد. اما در رابطه با هجر، گفتند که هجر رسول الله که در چند جاي صحيح بخاري آمده من جمله حديث 3053. ابن اثير در معناي هجر ميگويد: أهجر في منطقه يهجر إهجارا إذا أفحش. معناي هجر يعني فحش. خيلي عجيب است! بعد ميگويد: و هجر يهجر هجرا بالفتح: إذا خلط في کلامه و إذا هذي و منه حديث مرض النبي قالوا: ما شأنه أهجر؟ إما من الفحش أو الهذيان و القائل کان عمر و لا يظن به ذلک. اگر يک فردي حرفهايش بهم ريخته باشد. يعني از روي عقل حرف نزد مثلا يک ديوانه که حرف ميزند حرفهايش بهم آميخته است و اول و آخرش مشخص نيست و هذيان ميگويد از همين قبيل است حديث پيامبر در مريضيشان که نسبت به ايشان گفتند: پيغمبر دارد هذيان ميگويد. يا پيغمبر دارد فحاشي ميکند و يا دارد هذيان ميگويد. آن کسي که به پيغمبر گفت هذيان ميگويد عمر است. گمان نميکرديم که عمر در آن مجلس چنين حرفي بزند! النهايه ج 5 ص 245 اين در حقيقت معناي بخشي از الفاظ حديث قرطاس بود. مجري: هدف پيامبر گرامي اسلام از نوشتن اين نامه چه بوده؟ و در ضمن نظر اهلسنت در اينباره چيست؟ استاد حسيني قزويني: ما در اينجا اصلا کاري نداريم نظر شيعه چه هست؟ اينجا ما بايد حديث قرطاس را روي ميز بگذاريم و مردم را به داوري طلب کنيم. به ما چه؟! ما بخشهايي از اين را مطرح ميکنيم تا ببينيم که قضيه از چه قرار است . پيغمبر ميخواست چکار کند؟ هدف پيغمبر چه بوده؟ اگر دوستان مانيتور من را نشان بدهند من ممنون ميشوم. ببينيد اولين چيزي که ما درباره اين حديث قرطاس ميبينيم ايمني از ضلالت است. پيغمبر ميخواست جامعه اسلامي بعد از خودش از گمراه شدن ايمن باشند. يعني يک بيمهنامهاي نبي گرامي صادر کند که تا ابد امت اسلامي گمراه نشود. ائتوني بکتاب أکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده أبدا. صحيح بخاري، ج4، ص31 يک نامهاي بنويسم که هرگز بعد از آن تا ابد گمراه نشويد. ببينيد پيغمبري که قرآن دربارهاش ميفرمايد: وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى سوره نجم ، آيه 3 و4 پيامبر از روي هوا و هوس سخن نميگويد بلکه سخن او چيزي جز وحي نيست. اين يک مسئله عادي نيست نماز و روزه و حج و زکات نيست. خيلي بالاتر از اين است. ميخواهم يک کاري کنم که ديگر هرگز شما گمراه نشويد. آقايان وهابي به ما بگويند چيست؟ حدث بزنند پيغمبر که ميخواهد يک کاري بکند تا مردم هرگز گمراه نشوند، چه کاري بوده؟ ميگويند مراد اين بود که ميخواست ابوبکر را معين کند! اگر اين است، آيا واقعا اينطور شد و مردم بعد از پيامبر گمراه نشدند؟ يا اختلافات و کشت و کشتارها براه افتاد؟ به قول شهرستاني، ما سل سيف في الإسلام على قاعدة دينية مثل ما سل على الإمامة. الملل و النحل، ج1، ص24 اين شمشيرهايي که کشيده شد و خونهايي که در ميان امت اسلامي در موضوع امامت ريخته شده در هيچ جا نبوده است. و اگر هم واقعا اين قضيه بوده پس چرا پيغمبر ناراحت شدند و مردم را از آنجا بيرون کردند؟! در روايت ديگر در صحيح مسلم ج 5 ص 75 ح 4124، حضرت فرمود که قلم و کاغذي بياوريد. أکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده أبدا. دومين چيزي که جلوگيري از اختلاف است. ائتوني بکتف أکتب لکم کتابا لا تختلفوا بعدي أبدا. من يک چيزي بنويسم که هرگز با يکديگر اختلاف نکنيد. ببينيد عجيب است. آقايان بيايند اينجا به ما بگويند اختلاف ميان خود اهلسنت ، اختلاف و کشت و کشتاري که ميان حنفيها با مالکيها، مالکيها با شافعيها، شافعيها با حنفيها يا با حنبليها، وجود داشته چه بوده؟ معجم کبير ج 11 ص 30 در مسند احمد ج 1 ص 293 ميگويد: أکتب لکم فيه کتابا لا يختلف منکم رجلان بعدي. من کاري کنم که 2 نفر بعد از من گمراه نشوند. سوم، تعيين اسامي خلفا، اين را ديگر ما نگفتهايم. جناب آقاي بدر الدين عيني متوفي 855 که از او به علامه عيني تعبير ميکنند ميگويد سفيان بن عيينه از فقهاي به نام اهلسنت ميگويد: أراد أن ينص علي أسامي الخلفاء بعده حتي لا يقع منهم الاختلاف. پيغمبر که ميگويد هرگز گمراه نشويد اختلاف بين شما نيفتد، حتي دو نفر هم اختلاف نکنند چگونه ميخواهد اختلاف نيفتد، اسامي خلفاي بعد از خودش را ميخواهد معين کند. همان خلفايي که در صحيح مسلم ح 4598 ميگويد: خلفائي بعدي اثنا عشر. 12 خليفه بعد از من است. ميخواست اسامي اين 12 خليفه را آنجا معين کند. عمده القاري ج 2 ص 171 آقاي ابن حجر عسقلاني متوفي 852، ميگويد: بل أراد أن ينص علي أسامي الخلفاء بعده حتي لا يقع بينهم الاختلاف قاله سفيان بن عيينة. فتح الباري، ج1، ص186 همان تعبير را با يک عبارت ديگر آورده است. آقاي قسطلاني متوفي 923 در کتاب ارشاد الساري در شرح صحيح بخاري، ميگويد: أکتب لکم کتابا فيه النص علي الأئمة بعدي. ارشاد الساري ج 1 ص 207 کتابي مينويسم که در آن تصريح شده باشد به نام امامان بعد از من. ديگر اين کتاب بحار الانوار نيست که بگويند علامه مجلسي آمده و اينطور گفته است. آقاي احمد امين مصري هم از نويسندگان پر آوازه مصري است که عليه شيعه هم کتاب نوشته است ميگويد: قد أراد الرسول في مرضه الذي مات فيه أراد أن يعين من يلي الأمر من بعده. يوم الاسلام، ص41 پيغمبر در آن بيماريي که از آن بيماري از دنيا رفت اراده فرمود تا آن کساني که بعد از او ولايت امر را بعهده ميگيرند را معين کند. اين ديگر واضح و روشن است. من گمان نميکنم ديگر با اين توضيحات و اين مدارکي که عرض شد براي کسي جز معاند، آن کسي که واقعا در روز روشن منکر آفتاب است شبههاي ماندهباشد. فحسبهم نار جهنم. ديگر حرف منطقي آنها را قانع نميکند. انشاءالله فرداي قيامت اولين محکمهاي که بنا ميشود و محکمه امير المومنين است آنجا مشخص خواهد شد که حقيقت چيست. مجري: برخورد صحابه نسبت به اين دستور پيامبر که – البته به آن عمل هم نکردند- چگونه بوده؟ و ديگر اينکه چگونه شد که خليفه دوم اين علم را پيدا کرد که پيغمبر تا اين حرف را زد ايشان مخالفت کرد؟ استاد حسيني قزويني: آن حضرت فرمود أکتب لکم کتاب لن تضلوا بعده. يک چيزي بنويسم که شما بعد از آن گمراه نشويد. اين در ذهن آقايان بوده، پيغمبر ميگويد: إنّي مخلف فيكم الثقلين ؛ كتاب الله ، وعترتي أهل بيتي ، ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا مناقب علي بن ابيطالب و ما نزل من القرآن في علي، ابن مردويه، ص229 ببينيد در حقيقت با بيان عبارت لن تضلوا در اينجا کاملا همه فهميدهاند پيغمبر اکرم چه کار ميخواهد بکند فقال عمر إن النبي قد غلب عليه الوجع. صحيح بخاري، ج7، ص9 عمر گفت: اينکه پيغمبر ميگويد کاغذ و قلمي بياوريد، بيماري بر او غلبه کرده و اين حرفهاي بياساس را ميگويد. ما به حرفهاي بياساس ميگوييم هذيان و همچنين گفتهاند قالوا هجر رسول الله! صحيح بخاري، ج4، ص31 پيغمبر دارد هذيان ميگويد. ما هم معناي هذيان را گفتيم. دوم انکار سنت، من از عزيزان اهلسنت يا از جوانهاي خوشفکر وهابي تقاضا دارم روي اين واژهها دقت کنند فقال عمر و عندکم القرآن، حسبنا کتاب الله! صحيح بخاري، ج7، ص9 عمر گفت که قرآن پيش شما است. کتاب خدا براي ما بس است نيازي به حرف پيغمبر نيست. حرف عمر يعني گرچه اين حرف پيغمبر ميخواهد براي هميشه ما را از گمراهي ايمن کند ولي ما نيازي به حرف پيغمبر نداريم! مجري: اگر اينجا هم پيامبر اين حديث را نميفرمود، چون قبلا در حديث ثفلين فرموده است که إني تارک فيکم الثقلين دو چيز گذاشتهام. نه کتاب تنها! باز هم در اينجا از سوي عمر يک مخالفت ديگر صورت گرفته است. استاد حسيني قزويني: بله! باز هم يک مخالفت ديگر است. من در رابطه با انکار سنت در کلام خليفه دوم نکاتي را عرض ميکنم. عمر ميگويد: و عندکم القرآن حسبنا کتاب الله. اگر قرآن هم براي ما کافي باشد ولي مگر ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا. سوره حشر، آيه 7 که سنت پيامبر را حجت ميکند قرآن نيست؟! مگر و أنزلنا إليک الذکر لتبين للناس ما نزل اليهم. سوره نحل آيه 44 مگر قرآن نيست؟! سومين برخوردشان اختلاف و خصومت بوده، فاختلف أهل البيت فاختصموا صحيح بخاري، ج7، ص9 اينها با هم اختلاف کردند و خصومت کردند. کلمه خصومت يعني آنجا با يکديگر درگير شدند . حالا ببينيد آيا صحيح است انسان در حضور پيغمبر، جلوي چشم پيغمبر، پيغمبري که آمده و اينها را از بتپرستي و شرک نجات داده است و در آخرين لحظه ميخواهد از اين دنيا برود، جلوي او اينطور درگيري و خصومت و اختلاف بپا کنند؟! منهم من يقول قربوا يكتب لكم النبي صلى الله عليه وسلم كتابا لن تضلوا بعده ومنهم من يقول ما قال عمر بعضي از صحابه گفتند قلم و کاغذ بدهيد چيزي بنويسد که ما را براي هميشه از گمراهي نجات بدهد. بعضيها هم گفتار عمر را تکرار ميکردند. بايد گفت: إنا لله و إنا إليه راجعون. سوره بقره، آيه 156 اين آقاياني که ميگويند بدون صحابه قرآن مفهوم ندارد. اگر کسي بخواهد بدون صحابه، بدون سيره صحابه قرآن را بفهمد گمراه است. آيا اينها صحابه هستند؟ لغويات و صداي بلند، فلما أکثروا اللغو و الاختلاف. نه تنها سر و صدا بلکه به لغويات، اختلاف ، کارهاي بيهوده، حرفهاي بياساس زيادي پرداختند. و کثر اللغط. سر و صداها و هياهو به شدت بالا رفت. سوم، سرمنشاء تمام مصيبتهاي امت اسلام؛ ابن عباس ميگويد تمام مصيبت آنجايي شروع شد که اينها نگذاشتند پيغمبر اين نامه را بنويسد. در رابطه با اين جمله آقاي خليفه دوم که ميگويد: عندکم القرآن حسبنا کتاب الله. ما نيازي به گفتار پيامبر نداريم! کتاب خدا کفايت ميکند! چند تا نکته را بينندگان عزيز دقت کنند. آقاي زرکشي که از بزرگان اهلسنت است در علوم قرآن سرآمد علماي اهلسنت است ميگويد: اعلم أن القرآن و الحديث أبدا متعاضدان علي استيفاء الحق و إخراجه من مدار الحکمة. برهان ج 2 ص 129 هميشه قرآن و حديث همديگر را کمک ميکردند. قرآن کمک کار سنت بوده و سنت هم کمککار قرآن بوده است آقاي اوزاعي از فقهاي شام و متوفي 157 است، ميگويد: الکتاب أحوج إلي السنة من السنة إلي الکتاب. جامع بيان العلم و فضله، ج2، ص191 قرآن احتياجش به سنت بيشتر از احتياج سنت به قرآن است. چون سنت کاملا واضح است. اگر قرآن را بخوانيد در هيچ جاي قرآن نيست که نماز صبح، نماز ظهر، نماز عصر، نماز مغرب، نماز عشا، چند رکعت است؟ چطور بخوانيم؟ آقاي اوزاعي از حسان بن عطيه نقل ميکند ميگويد: كان الوحي ينزل على رسول الله صلى الله عليه و سلم و يحضره جبريل بالسنة التي تفسر ذلك. جامع بيان العلم و فضله، ج2، ص191 به مجرد اينکه قرآن نازل ميشد جبرئيل سنت را هم بيان ميکرد براي تبيين قرآن و تبيين آيات قرآن، يعني همانگونهاي که وحي از بالا نازل ميشد سنت هم به همين شکل نازل ميشد. وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى سوره نجم آيات 3و 4 هم يکي از معنايش همين است. از احمد بن حنبل که -اگر وهابيها قبولش بکنند- امام آنهاست نقل شده که گفتهاست: إن السنة تفسّر الکتاب و تبيّنه. تفسير قرطبي ج 1 ص 39 اين سنت است که مفسر قرآن و مبين قرآن است. آقاي قاسمي در کتاب قواعد التحديث ص52 نقل ميکند: کسي نزد ابوحنيفه آمده بود و ميگفت ما فقط تابع قرآن هستيم! ابوحنيفه به او گفت تو خيلي آدم احمقي هستي! لولا السنة ما فهم أحد منا القرآن. اگر سنت نباشد يک نفر از ما قرآن را نميفهمد. خطيب بغدادي در الکفايه في علم الروايه ص 15 و ابن عبدالبر در جامع بيان العلم ص 429 نقل ميکنند: آقاي عمران بن حصين نشسته بود مردي گفت که فقط از قرآن به ما سخن بگو! عمران بن حصين گفت: إنک امرؤ أحمق. يعني آن کسي که ميگويد فقط قرآن! احمق است. اگر کسي بگويد: غير از قرآن چيز ديگر نخوانيد هر چه هست از قرآن دربياوريد طبق فرمايش اينها آدم احمقي است. عمران در ادامه گفت: أرأيت لو وكلت أنت وأصحابك إلى القرآن أكنت تجد فيه صلاة الظهر أربعا؟ اگر تو و دار و دستهات بخواهيد فقط از قرآن استفاده کنيد آيا ميتوانيد نماز ظهر را در قرآن پيدا کنيد که چند رکعت است؟ و نماز عصر 4 رکعت است؟ مغرب 3 رکعت است؟ يا در رکعت اول و دوم بايد حمد و سوره بخوانيد؟ يا اگر برويد حج در کجاي قرآن نوشته است طواف کنار بيت الله الحرام 7 دور است؟ طواف بين صفا و مروه چطور است؟ اگر سنت را کنار بگذاريد گمراه خواهيد شد. ايوب سختياني ميگويد: إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا و حدثنا بالقرآن فاعلم أنه ضالّ مضل. وقتي با يک فردي از سنت ميگويد اين سنت را بگذار کنار از قرآن براي ما سخن بگو. بدانيد که او هم گمراه و هم گمراهکننده است. الکفايه في علم الروايه، ص31 ابو قلابه از بزرگان اهلسنت ميگويد: إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا و هات کتاب الله فاعلم أنه ضال. اگر با کسي از سنت سخن گفتي و او گفت سنت را کنار بگذار و از قرآن براي ما بگو يقين بدان که اين گمراه است. خيلي جالب است همين چند شب قبل در همين شبکه وهابي -که اين آقايان اسمش را گذاشتهاند حرمله!- از آقاي خطيبي که گويا از علماي بزرگ بندر عباس است يک سخنراني پخش کردند با عنوان جايگاه سنت، ايشان تمام اين عبارتهايي که در اين 2 صفحه پاورپوينت الان من عرض کردم را ميگفت. ما ضبط شدهاش را داريم. ميگفت ايوب سختياني گفته است اگر کسي بگويد از قرآن بگو از سنت نگو، بدان گمراه و گمراهگر است.
تماس بينندگان مجري: جناب آقاي جعفر از اسلام شهر سلام عرض ميکنم. بيننده: سلام عليکم. بيننده: سوال من اين است که هدف رسول اکرم صلياللهعليهوآلهوسلم از بيان حديث قرطاس چه بوده؟ ما اگر اين بحث را عقلي مورد بررسي قرار بدهيم به اين شکل است که هدف 124 هزار پيغمبر چه بوده است؟ چه هدفي را دنبال ميکردند؟ خداوند چه چيزي را ميخواسته براي بشريت به اثبات برساند؟ آيا فقط ميخواسته است بگويد اسلام دين کامل شد و بعد رها کند؟! اگر هدف، سعادت بشر بوده ما که الان داريم ميبينيم اين همه اختلافات آن چيزي که مد نظر حق تعالي بوده تحقق پيدا نکرده، پس اين زحمتي که خداوند براي خودش و انبياء ايجاد کرده است نعوذبالله بيهوده بوده است؟! اينجا مشخص است که مسئله بايد به يک سرانجامي ختم بشود و آنجايي که حضرت موسي از خداوند خواسته بود که من تو را ببينم و خداوند ميفرمايد: لن تراني سوره اعراف، آيه 143 خداوند نفيي ابدي را بکار ميبرد. خودش را اثبات کرده است و هيچ کس هم نديده و در حديث قرطاس هم که پيغمبر ميفرمايد: لن تضلوا اين هم به خاطر همين است که بالاخره بايد اثبات بشود قول رسول خدا قول خداوند است. فقط ما ميخواهيم به صورت عقلي و علمي اين را مورد بررسي قرار بدهيم. لطفا حضرت استاد از اين زاويه همه مباحث را کاملا مورد بررسي قرار بدهند و بحثهاي جديدي را مطرح کنند. مجري: خيلي ممنون. جناب آقاي محمدي از لارستان از برادران اهلسنت سلام عرض ميکنم. بيننده: سلام عليکم. بيننده: من در حدود سال 77 در يکي از مدارس ديني اهلسنت درس ميخواندم و از طلبههاي آنجا بودم. ولي مدتي که به برنامههاي شما نگاه ميکنم به اين برنامهها علاقهمند شدهام و واقعا به اشتباه قبل خودم پيبردهام. فهميدم که در آن مدرسه ديني اهلسنت عمرم به هدر رفت. مجري: يعني الان شبکه ولايت براي شما کلاس درس جديدي شده است؟ بيننده: واقعا هم همينطور است. 2 سال آنجا عمرم به هدر رفت ولي هيچ به ما ياد ندادند فقط به ما گفتند شيعه اينطور است و شيعه آنطور است! البته ما قبلا هم نظر بدي روي تشيع نداشتيم ولي زماني که رفتيم مدرسه حوزه اهلسنت ما را نسبت به اهل تشيع بدبين ميکردند ولي الان که برنامه شما را دارم ميبينم واقعا خيلي خوشحال هستم و واقعا هم دينم را عوض کردهام. مجري:خدا را شاکر هستيم که برنامه ما توانسته است تاثير بگذارد تا دوستان بتوانند حقائق را پيدا کنند. بيننده: بعضيها تماس ميگيرند ميگويند مثلا ما سني هستيم ميخواهيم شيعه بشويم و مثلا ما شيعه هستيم ميخواهيم سني بشويم که واقعا اينها معلوم نيستند، من مدرک و سند دارم من زماني که در مدرسه بودم تقريبا سال 77 آن زمان مدير مدرسه آقاي حسيني بود و استاداني که در مدرسه بودند آقاي سيد حسن صديقي بود، همه اينها استادان من بودند در مدرسه ديني، يعني من بدون شک و ترديد ميگويم. بعد خواستم بگويم من در اين چند سال که در حوزه اهلسنت بودم ، واقعا ميدانم که مرتکب گناه شدم و واقعا از کرده خودم پشيمان هستم. فقط ميخواهم مرا در اين راه راهنمايي کنيد. مجري: خدا انشاءالله به شما توفيق بدهد بتوانيد تحقيق بکنيد و حالا به قول خودتان که ميگوييد من حقيقت را پيدا کردهام ممنون هستيم از خدا که برنامه ما انقدر تأثير گذاشته است که شما توانستهايد به آن فطرت خودتان بازگرديد و با عقل و درايتي که داشتيد بين خودتان و خدايتان انشاءالله حجت را تمام کرده باشيد. بيننده: الان من فقط ميخواهم دعا کنيد که گناه قبل من بخشيده بشود. استاد حسيني قزويني: ممنون و متشکريم از شما آقاي محمدي! خوب است افرادي هم که با شبکههاي وهابي هماهنگي ميکنند و تماس ميگيرند و ميگويند ما شيعه بوديم اولا يک سابقهاي از خودشان بگويند و دروغ نبافند. حتي آن آقايي که از قزوين زنگ ميزند آدرسهايي ميدهد که در قزوين هيچ قزويني بلد نيست! ميگويد من 30 سال قبل در مدرسه شهيد رجائي درس خواندهام درحاليکه شهيد رجائي حداقل 4 يا 5 سال بعد از آن شهيد شده است! اگر دوستان ما اينها را کليپ کنند ميبينيد که واقعا آدم دروغگو حافظه ندارد. حالا آن هتاکيهايش سر جاي خودش! وقتي خود ابوبکر نسبت به صديقه طاهره جسارت ميکند از اين مکتب بايد انتظار داشته باشيم که امروز هم آقاي حيدري بيايد نسبت به حضرت ولي عصر اهانت کند. از کوزه همان برون تراود که در اوست. مجري: جناب آقاي مينايي از همدان سلام و عرض ادب دارم خدمت شما، بيننده: سلام عليکم. يک نظر کوچک داشتم اگر اجازه بفرماييد خيلي هم به هر حال طولاني نيست و اينکه اجازه بفرماييد که شما اين برادران اهلسنت که تماس ميگيرند چون سوالهاي خيلي زيادي در ذهنشان است اينها مثلا 3 نفر يا 4 نفر از آنها تماس بگيرند و يک نفر از شيعيان. مجري: يعني شما ميخواهيد حق خودتان را به اهلسنت بدهيد. بيننده: به هر حال من عرضم اين است که اگر 4 تا از برادران اهلسنت تماس بگيرند و سوالاتشان را بپرسند ممکن است اين سوالات در ذهن 400 نفر از اهلسنت باشد و با جوابهاي خيلي زيباي حاجآقا خيلي از سوالاتشان حل ميشود . خود بنده الان اگر بخواهم صحبتي کنم از مناقب ائمه و پيامبر صلياللهعليهوآله است که اينها را هم از من کاملتر ميدانند. استاد حسيني قزويني: البته جناب آقاي مينايي همانطوري که براي برادران اهلسنت سوال است برادران شيعه هم سوالات زيادي دارند. در اين جامعه زندگي ميکنند و گاهي کتاب يا مجلهاي ميخوانند يا با اهلسنت مراوده دارند يا با وهابيت مراوده دارند سوالاتي در ذهنشان است که بايد بپرسند. البته من به عنوان يک فردي که 30 سال در اين رشته تخصص دارم عرض ميکنم پاسخ به سوالات دوستان شيعهمان براي ما واجب است ولي وجوب پاسخ به سوالات اهلسنت براي بنده خيلي زياد محرز نيست در حقيقت مستحب و خوب است. براي نجات دادن يک انسان حق را برايش روشن کردن خيلي خوب است و خيلي پيش خداي عالم ارزش دارد. ولي از اين طرف تعدادي از جوانهاي ما در محيطهاي دانشگاهي مخصوصا در مناطق اهلسنت هستند که سوالاتي برايشان بوجود آمدهاست. الان در تهران، در قم، در همدان، در استانهاي مختلف هم شيعه است و هم سني، اينها با يکديگر مراوده دارند و سوالاتي برايشان مطرح شده است، شبهاتي مطرح است و الان اين شبکههاي وهابي دارند همينطور اين شبهات را فلّهاي پخش ميکنند و لذا اگر شما اجازه بدهيد ما همين روشي را که داريم ادامه دهيم. ما 10 خط تلفن براي شيعيان و 10 خط تلفن هم براي اهلسنت گذاشتهايم. مجري: ممنون هستيم از اين پيشنهاد شما. جناب آقا رضا از کرج، از برادران اهلسنت. سلام و عرض ادب دارم خدمت شما دوست عزيز. بيننده: سلام عليکم. مدتها است که ديدهايم از برنامههايتان بحث وهابيت و اهلسنت ميکنيد. شما ميگوييد که با اهلسنت مشکل نداريد يعني مشکل اصلي با وهابيت است درست است؟ مجري: بله. بيننده: من الان خودم چند سال است که در استان تهران زندگي ميکنم ولي متأسفانه تناقض زياد است. الان من اينجا که دارم زندگي ميکنم يک اهلسنت شافعي مذهب هستم. ولي متأسفانه تبعيضهايي در اينجا قائلند اصلا هر جا بفهمند که ما اهلسنت هستيم به يک ديدي نگاه ميکنند. من نميدانم مثلا ما حالا مسلمان نيستيم؟ مگر ما صاحب کتاب نيستيم؟ من کاري ندارم که وهابيت چيست. ما کلّا تابع قرآن هستيم تابع سنت پيامبر هستيم ما دنبال راه و روش درست تابعين هستيم. حالا فرقي نميکند هر کدام از بزرگان باشند. بعد اينکه شما ميگوييد وهابيت که مثلا ايده محمد بن عبدالوهاب بوده من اينجا ميخواهم اين را عرض کنم که اگر واقعا اين آقاي محمدبنعبدالوهاب ايدهاي را ارائه کرده باشد بايد به اسم محمدي بگويند نه اينکه وهابي. وهابيت يعني محمد بن عبد الوهاب پدرش بوده درست است؟ استاد حسيني قزويني: بله. بيننده: نبايد اسم وهابيت را بياورند بايد اسم محمديشان را بگويند. اين يک سوال است در ذهن من. مطلب ديگر اينکه من در تهران بارها آرزو داشتم در يک مسجدي از اهلسنت نماز جمعه و نماز جماعت بخوانم، اصلا به مسائل سياسي هم کاري ندارم. فقط دوست دارم عبادت کنم و قرآن بخوانم. يک بار شما گفتيد که چرا در مکه مسجد اهل تشيع نيست. ولي من ميخواهم اين را بگويم که هيچ وقت مکه را با تهران مقايسه نکنيد. اهلسنتي که در تهران زندگي ميکنند نزديک يک ميليون نفر هستند ولي در مکه حالا من نميدانم شايد 100 نفر شيعه هم نباشد! ثانيا شما مگر نميگوييد وهابيت در مکه هستند و حکومت دست آنهاست، ولي ما که در ايران هستيم نبايد با مکه مقايسه کنيم. ما اهلسنت هستيم ما ايراني هستيم چرا نبايد در تهران در استانهاي بزرگ مسجد باشد؟ مجري: اين آمار يک ميليون را از کجا آورديد؟ بيننده: از روزنامهها ... معمولا خود دولت اينها را اعلام کرده حالا من دقيقا نميدانم. مجري: اگر دولت است يک جاي رسمي است. به ما بگوييد در کجا اين آمار را عنوان کرده تا ما هم برويم ببينيم آن را. بيننده: آقاي محسني الان نزديک 1 ميليون نفر در تهران دارند زندگي ميکنند. استاد حسيني قزويني: ما هم مي گوييم در مکه 2 ميليون نفر زندگي ميکنند. بيننده: آقاي قزويني اصلا من مي گوييم 3 ميليون زندگي کنند. استاد حسيني قزويني: جناب آقاي شيخ علي آل محسن که از علماي بزرگ قطيف است و حدود 10-12 کتاب هم نوشته است ميگفت 33 درصد مردم عربستان شيعه هستند. ايشان سايت هم دارد. اين هم مدرکي که من خدمت شما دادم. ولي شما مدرک اينکه دولت اعلام کرذه يک ميليون اهلسنت در تهران زندگي ميکنند را به من بدهيد. اگر واقعا ثابت کرديد دولت اعلام کرده است ما هر جايزهاي حضرتعالي معين کنيد حداقلش يک ميليون تومان به شما ميدهيم اينکه ثابت کنيد دولت اعلام کرده يک ميليون اهلسنت در تهران است. بيننده: آقاي قزويني ببخشيد من اصلا کاري به عدد ندارم ولي خدا وکيلي ميگويم در تمام پايتختهاي دنيا حتي آنها که مسيحي هستند يک مسجد اهلسنت وجود دارد ولي نبايد در تهران داشته باشيم؟ الان من خدا شاهد است که من چند سال است در اينجا زندگي ميکنم يک بار نبوده که من بروم نماز جمعه. استاد حسيني قزويني: جناب آقا رضا ببين عزيزجان! خيلي راه دور نرويم در استان کردستان در کل شهرها نماز جمعه شيعه وجود دارد يا ندارد؟ سوال من را جواب بدهيد شما، آيا در کردستانِ ما براي شيعيان نماز جمعه هست يا نيست؟ نيست. تمام شيعيان و بنده خودم هم بارها رفتهام کردستان در سنندج، مهاباد، سقز، يا سردشت هر وقت روز جمعه شده رفتهايم مسجد آقايان اهلسنت و در نمازجمعه آنها شرکت کردهايم. چرا حضرتعالي در تهران، در نماز جمعه شيعيان شرکت نميکنيد؟ اينها را کافر ميدانيد؟ آيا اگر در مساجد شيعهها در تهران قرآن بخوانيد گناه ميشود؟! و يا اينکه خواندن قرآن شيعيان گناه و معصيت است؟ بيننده: ببينيد آقاي قزويني الان من خودم بچه سنندج هستم الان در سنندج در تمام شهرهاي کردستان حسينيهها هست. استاد حسيني قزويني: نماز جمعه در سنندج براي شيعه هست يا نيست؟ بيننده: اجازه بدهيد. ببينيد در حسينيهها يا در خيابانها مراسم عزاداري هست که هيچ وقت اهلسنت اينها را انجام نميدهد ولي اهلسنت به چشم احترام به آنها نگاه ميکنند و کاري هم به آنها ندارند. من اين را ميگويم. من نميگويم حالا خدايي نکرده تشيع کافر هستند من نگفتم که نبايد پشت سرشان نماز بخوانيم. طبق آن احکامي که خودمان داريم ميرويم مسجد. اصلا يک تبليغي هم باشد کل مسلمانهاي جهان که ما آمدهايم تهران يک مسجد داشته باشيم. الان پاکستانيها در سفارتشان نماز جمعه را دارند آنجا ميخوانند. هر کسي در گوشه و کنار اينجا ميخواند. شما که داريد عبادت ميکنيد ما که نميآييم کار سياسي انجام بدهيم. اصلا کار به سياست نداريم. مجري: خيلي ممنون هستيم آقا رضا. استاد حسيني قزويني: آخر سوال من را جواب ندادند ايشان! مجري: البته من اينجا اشکالي بر شما وارد ميکنم ما برنامه مان برنامه علمي است و مباحث اعتقادي ، تاريخي ، حديث و رجال را مطرح ميکنيم و دوست داريم دوستان در اين وادي سير بکنند و بروند و اين مباحث را پيگير بشوند. حالا ميآيند مباحث سياسي را مطرح ميکنند که اصلا به ما ربطي ندارد و فرض هم ميگيريم اگر هم باشد طرف مقابلش هم هست. نه اعتقادي به اين اضافه ميکند و نه مثلا من را وادار به جستجو و تحقيق ميکند. خواهش ميکنيم از دوستان عزيزي که با ما ارتباط برقرار ميکنند اگر سوال علمي دارند بيايند روي خط، وگرنه روي خط نيايند و اينطور وقت شبکه را نگيرند. شايد تا به حال 5 يا 10 بار اين موضوع را گفته باشيم. استاد حسيني قزويني: شما ميگوييد تبعيض قائل ميشوند. ببينيد برادر بزرگوار اگر در يک جايي 4 نفر شيعه تند رو تبعيض قائل ميشود در استانهاي سنينشين ما در اين کشورهاي اسلاميمان شيعه را با نظر يک بنده نگاه ميکنند. اصلا ارزش انساني برايش قائل نيستند. اگر بنا است ملاک آن باشد ما ميگوييم نظر ما و مراجع ما اين است، آيت الله سيستاني بارها گفته است که نگوييد برادران اهلسنت بگوييد عزيزان اهلسنت. شما بايد بين افراد عادي و مراجع و علما تفاوت بگذاريد. آن هفته هم يک برادر بزرگواري آقاي فاروق از تايباد زنگ زد يک سري حرفهايي زد که اگر يک شيعه چنين حرفي در يکي از اين شبکههاي وهابي زده بود از او يک پيراهن عثمان درست ميکردند که مردم عقيده شيعه اين است، ببينيد اينها کافر هستند، مشرک هستند. اين برادرمان زنگ زد گفت که نميدانم عمر هم جنسبازي ميکرده و من هم حاضر هستم با من ازدواج بکند... خداي عالم بدون اجازه عمر بر پيغمبر آيه نازل نميکرد! ما اصلا به او گفتيم برادر عزيز من! اين فرمايشات شما نادرست است. علماي شما اين را قبول ندارند. ما راهنمايي کرديم گفتيم برويد در تايباد پيش علما و حوزه علميه، امام جمعه، بگوييد اين درست است يا نيست. ببينيد ملاک اين نيست که اگر يک عوامي آمد يک حرفي زد بگوييم عقيده آن مذهب اين است. آقايان بيايند قضاوت کنند اين برخورد ما با يک عزيز اهلسنت که اين فکر انحرافي در ذهنش است تصور ميکند که واقعيت دارد. با اينکه علماي اهلسنت چنين چيزي را قبول ندارند. بله اگر يک عالم سني زنگ بزند و چنين حرفي بزند ما روي حرفش مانور ميدهيم و دربارهاش دهها جلسه ميگذاريم که شما ميگوييد خداي عالم بدون اجازه عمر آيه نازل نميکرد اشتباه کرد جبرئيل بنا بود وحي را براي عمر ببرد، اگر يک عالم بيايد اين را بگويد ما برايش ارزش قائل هستيم و صحبت ميکنيم که آقا اين درست نيست و خلاف قرآن است. ولي براي افراد عوام نه. حالا اين برادر عزيزمان ميگويد در اين محيطي که من هستم در جايي رفتهام که تبعيض قائل هستند، عوام ممکن است اشتباه کنند و ما ضامن آن نيستيم. مجري: سر کار خانم صفايي از تهران ، سلام و عرض ادب دارم خدمت شما. بيننده: سلام عرض ميکنم. بنده چند تا مطلب داشتم که شامل چند تا سوال و يک جواب ميشود البته وقتي ما با شبکههاي وهابي تماس ميگيريم که پاسخ سوالاتشان را بدهيم نميگذارند. سوال هم که ميخواهيم بکنيم موضوع را عوض ميکنند. سوال اول اين بود که سند صحيح از کتب خودشان سوال کردم وقتي غضب حضرت فاطمه عليهاالسلام غضب حضرت رسولالله صلياللهعليهوآله است و ابوبکر خودش اعتراف کرد که در خانه فاطمه زهرا را کشيدم اينجا تکليف چيست؟ آقاي هاشمي ميگويند بعد از آن پشيمان شده است! ميگويم فاطمه زهرا غضبناک از دنيا رفته است اينجا تکليف چيست؟ ميگويند که حضرت علي هم با حضرت فاطمه بحث کرده است. دوباره ميگويم غضب حضرت علي غضب رسول الله و غضب حضرت فاطمه غضب رسول الله است و غضب امام حسن و امام حسين هم غضب رسولالله است و خود رسولالله فرموده که غضب اينها عين غضب من است و دوستيشان هم دوستي من است. ولي آيا در مورد غير از اينها هم رسول الله چيزي فرموده که غضب اينها غضب من باشد؟ دوستي اينها دوستي من باشد؟ که جوابي نگرفتم. سوال دوم من اين است که در اين هفته خيليها تماس گرفتند و گفتند چرا معاويه مقدس است و اينها اينطور جواب ميدهند که عهدنامه امام حسن ما را بس است. من ميخواهم بدانم آيا نتيجه عهدنامه مهم است يا خود عهدنامه؟ ما يک حديث با شماره ميگوييم شما ميگوييد کل صحيح بخاري از اول تا آخر را بخوانيد. همان يک حديث را نخوانيد. شما اينجا تمام اين عهدنامه را قبل و بعدش را بررسي کنيد ببينيد نتيجه چه بودهاست؟ ميخواستم همين را خدمت حضرت آيةالله قزويني جامعتر جواب بدهند. ديگر اينکه آقاي لهرابي ميگويد فاطمه زهرا در بهشت سيدة نساء العالمين است و از همه نظر بهتر بوده، در دنيا هم همسران پيامبر بهتر بودند. من 2 تا سوال از آقاي لهرابي دارم در اينجا. چون در آنجا نميگذاريد صحبت کنم. ديشب بعد از 40 دقيقه، تماس تلفني من را در همان ابتدا قطع کردند. بعد اولا که 2 تا سوال دارم از آقاي لهرابي اول اينکه آيا خداوند متعال در مورد حضرت نوح و حضرت محمد صلياللهعليهوآلهوسلم پارتي بازي کرده است؟ و يا اينکه آيا رسولالله فقط يک دختر داشته به خاطر اين سيده نساء العالمين شده؟ يا دخترهاي ديگري هم داشتهاست؟ يک جواب دارم به آقاي سجودي که ديشب هم بخاطر همين تماس گرفته بودم فهميدند که جواب من چيست بعد از 40 دقيقه انتظار قطع کردند. آقاي سجودي ميگويد تمام معضلات و اتفاقها از جمله جنجالهاي اخير که در ايران اتفاق ميافتد خوب مديريت ميشود و جمع ميشود . ولي چرا اعتياد که در جامعه معضل است نميتوانند سر افراد را بگيرند و برسند به قاچاقچيها و سرکردههايشان؟ من ميگويم جناب آقاي سجودي من خودم در زمينه ترک اعتياد فعاليتهايي داشتهام. ما در اين زمينه سر نخ را گرفتيم و رسيديم به زاهدان! رسيديم به زابل، رسيديم به سيستان بلوچستان و عزيزان برادران اهلسنت که مراجع ميگويند اينها عزيزان ما هستند، به اينها دست نزنيد با اينها کاري نداشته باشيد. و من هم از اينجا به آقاي سجودي ميگويم يک فتوايي را صادر کنند امشب که من خودم کمر همت را بستهام اقدام ميکنم . مجري: خيلي ممنون از سرکار خانم صفايي که اينقدر خوب وارد ميشود و خواب را بر اين آقايان وهابي شبکه حرمله حرام کرده است. جناب آقاي مير معيني از کنگاور سلام و عرض ادب دارم خدمت شما، بيننده: سلام عرض ميکنم. راجع به همين حديث قرطاس که جناب عمر در اين حديث آمده است که، إن الرجل ليهجر. ميخواستم بدانم چرا جناب عمر از اين کلمه إن الرجل استفاده کرده است؟ مجري: چه کلمهاي بايد استفاده ميکرد؟ بيننده: حالا من احساسم اين است که اين آقا مثلا، إن النبي چرا نگفته است؟ ميشود اينطور استنباط کرد که ايشان شايد پيغمبري پيغمبر را قبول نداشته؟ اين يک سوال، سوال دومم اين است که خداوند در قرآن ميفرمايد من حافظ قرآن هستم. از آن طرف عائشه ادعا داشته است که بعد از رحلت پيامبر اکرم، آيههايي در قرآن بوده مثل آيه رجم، بعد ادعا داشته است که ما اينها را ميخوانديم. ميخواستم بدانم آيا ايشان خبر نداشته است خدا در قرآن خودش گفته است که من حافظ قرآن هستم؟ مجري: ممنون از سوالاتتان. جناب آقاي محمدي از شيراز از برادران شيعه سلام عرض ميکنم. حقيقتا اين برنامه شما براي ما خيلي لازم و مفيد است. براي همه مسلمانها چه شيعه و چه سني برنامه مفيدي است. يک گلايهاي هم از آقاي قزويني داشتم. حقيقتا براي ما خيلي جاي ناراحتي است شما يک شب نسبت به آقاي حيدري که يک وهابي است گفتيد که ايشان مهماننواز است. ما اگر برويم مکه يا مدينه ما را با آغوش باز ميپذيرد، اما در عوض آقاي اللهياري درست است اخلاقش تند و برخوردش نادرست است قبول دارم اما حقيقتا بحث ايشان با آنها خيلي فرق ميکند. بحثهاي ايشان با شبکه کلمه خيلي فرق ميکند. بحثهاي ايشان با شبکه نور خيلي فرق ميکند. بحثهاي علمي مطرح ميکند. اگر چه شما حقائق را ميگوييد اما در قالب کلمات بسيار زيبا و جالب باشد. استاد حسيني قزويني: يعني شما ميفرماييد مثلا آقاي اللهياري مهمان نوازيش بهتر از آقاي حيدري است؟ بيننده: نه من نميخواهم اين را بگويم. شما يک سري اهانتها کردهايد حقيقتا الفاظي که گفتهايد مثلا احمق، بيادب، يک سري کلمات وقيح است. مجري: خيلي ممنون از جناب آقاي محمدي. حاجآقا! لطفا سوال آقا رضا که گفت چرا وهابي ميگوييد با اينکه اسمش محمد است؟ بايد محمدي بگوييد، را پاسخ دهيد. استاد حسيني قزويني: خودشان، خودشان را وهابي معرفي کردهاند. همين عثمان الخميس از ليدرهايشان است در ماهواره و در سايتهايشان هست که ميگويد ما وهابي هستيم و به وهابي بودنمان هم افتخار ميکنيم. شايد در سال 83 بود که بنده خودم با يکي از مشايخ مکه جناب شيخ محمد بن جميل زينو که از اساتيد دارالحديث مکه مکرمه بود و سال گذشته از دنيا رفت يک نشست 3 يا 4 ساعته در منزلش داشتم. ايشان اول سوالي که از من کرد اين بود که با اينکه ما تابع محمد بن عبد الوهاب هستيم بايد به ما بگويند محمدي چرا ميگويند وهابي؟ البته من شوخي کردم گفتم کلمه وهاب نام خدا است، شما خودتان را منتسب به خدا بکنيد نه به نام محمد، ايشان خيلي خوشحال شد و با دستش محکم زد روي زانوي من گفت بارک الله! ولي اينها مشخص است محمدي به اينها بگويند با نام نبي گرامي مشتبه ميشود که آقا اينکه محمدي هستيم تابع رسول اکرم هستيم و يا تابع محمد بن عبد الوهاب هستيم!؟ و لذا براي اينکه يک شاخصي باشد وهابي را برگزيدهاند. اينها خودشان را تابع پيغمبر نميدانند چون اگر واقعا بگويند ما محمدي هستيم مردم تصور ميکنند اينها تابع پيغمبر هستند ولي تابع پيغمبر نيستند. محمد بن عبد الوهاب گفت اين عصاي من بهتر از پيغمبر است. چون با اين عصا ميتوانم يک عقرب يا يک ماري را بکشم ولي پيغمبر اين اندازه هم نستجير بالله فايدهاي ندارد. همين آقا ميگويد رفتن به زيارت قبر پيغمبر حرام است. توسل به پيغمبر کفر است، و متوسل هم بايد اعدام بشود حتي بالاتر از حکم زنا! همين تعبيري که زيني دحلان دارد در فتنه الوهابي ص 19، ميگويد يک کسي بالاي مأذنه بعد از گفتن أشهد أن محمدا رسول الله بر پيغمبر صلوات فرستاد، محمد بن عبد الوهاب دستور داد گردنش را زدند! اينها واقعا ترس دارند که به محمدي معروف شوند. و خود حسن بن فرحان مالکي کتابي نوشته است در رابطه با محمد بن عبد الوهاب که محمد بن عبد الوهاب يک اصلاحگر بود، پيغمبر نبود، شما محمد بن عبد الوهاب را در حد پيغمبر قرار دادهايد! چندي پيش در يکي از سايتهايشان نوشته بود ما ميگوييم محمد بن عبد الوهاب گفته است توسل حرام است. اگر پيغمبر از قبر زنده بشود بگويد توسل اشکال ندارد ما قبول نميکنيم! لذا اينها ديگر از همان روزهاي اول خودشان را وهابي گفتهاند. الان بخاطر اينکه واژه وهابي يک واژه وقيحي شده، و بخاطر اين ترورهايي که انجام دادهاند و جنايتهايي که مرتکب شدهاند دنيا از وهابيت متنفر شده است اينها تلاش ميکنند که ديگر خودشان را وهابي معرفي نکنند، بلکه بگويند ما سلفي هستيم! آبرويشان با واژه وهابيت رفتهاست و حالا ميخواهند سلفي سلفي کنند آبروي سلف را هم ببرند! مجري: خانم صفايي چند تا سوال داشتند توضيح بدهيد. استاد حسيني قزويني: آن آقا در شبکه وهابي گفته است که حضرت زهرا سيده نساء بهشت بوده! در کتاب مستدرک علي الصحيحين از عائشه از پيغمبر نقل ميکند: قال وهو في مرضه الذي توفي فيه يا فاطمة الا ترضين ان تكوني سيدة نساء العالمين وسيدة نساء هذه الأمة وسيدة نساء المؤمنين هذا اسناد صحيح ولم يخرجاه هكذا المستدرک علي الصحيحين، ج3، ص156 در بيماري که از دنيا رفت فرمود: آيا راضي نيستي که سيده زنان دو جهان باشي؟ هم دنيا و هم آخرت و سيده زنان اين امت باشي؟ و سيده زنان مومن؟ اگر همسران پيغمبر مومن هستند حضرت زهرا سيده آنها است. اگر مومن نيستند اين آقايان معين کنند ديگر ما چيزي نداريم. و حاکم نيشابوري هم ميگويد: هذا إسناد صحيح و لم يخرجاه. سندش صحيح است مسلم و بخاري نياوردهاند. در صحيح بخاري آمدهاست که حضرت زهرا بيتابي ميکرد حضرت فرمود: فلما رأى جزعي سارني الثانية قال يا فاطمة الا ترضين ان تكوني سيدة نساء المؤمنين. آيا دوست نداري که تو سيده زنان تمام مومنين باشي؟ سيده زنان مومنين يعني از حضرت آدم تا قيام قيامت هر چه زن مومن است فاطمه زهرا سرور آنهاست. أو سيدة نساء هذه الأمة. اين ديگر از صحيح بخاري ج 5 ص 2317، حديث شماره 5928، از نرم افزار الجامع الکبير است و ارتباط به ما ندارد. البته همين حديث را صحيح بخاري، ج 3 ص 1128 ، مسند احمد ، فضائل الصحابه ، مسند ابن راهويه و حدود 50 - 60 کتاب ديگر آوردهاند. در رابطه با اينکه اگر حضرت امير سلام الله عليه بر حضرت زهرا غضب کرد. يک روايت صحيح در کتب شيعه يا در کتب اهلسنت بياوريد براي ما جز روايت جعلي و ساختگي که درست کردهاند در رابطه با دختر ابو جهل، فرض گيريم درست هم باشد وقتي حضرت امير ديد حضرت زهرا ناراحت است عقبنشيني کرد. يعني اين اندازه نسبت به حضرت زهرا ايثار کرد. با اينکه دروغ است و الله دروغ است. ولي آيا ابوبکر قلب حضرت زهرا را رنجاند حاضر شد عقب نشيني بکند. يا نه حاضر نشد عقب نشيني بکند؟ حضرت امير هم ميخواست برود زن بگيرد. قرآن ميگويد: فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ سوره نساء، آيه 3 کار خلافي نميخواست بکند. فرض کنيم که اين حديث دروغي که نحن معاشر الأنبياء لا نورث عمدة القاري، ج14، ص163 درست است. آيا حاضر شد بخاطر قلب حضرت زهرا فدک را برگرداند؟ حضرت زهرا توفيت و هي ساخطة علي أبيبکر و عمر. اين ديگر واضح و روشن است. صحيح بخاري ج 5 ص 82 ح 4240 به صراحت ميگويد: فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم فهجرت أبابكر فلم تزل مهاجرته حتى توفيت تا آخرين لحظه هم حضرت زهرا از ابوبکر غضبناک بود تا از دنيا رفت. و وصيت هم کرد که ابوبکر بر او نماز نخواند. اگر روايت جعلي غضب حضرت زهرا بر حضرت امير را درست بشماريم، شما براي اين 2 تفاوت چه جوابي داريد؟ مسور بن مخرمه ناقل قضيه خواستگاري دختر ابي جهل است که اصلا آن زمان يا در اين اتفاقي که افتاده اصلا به دنيا نيامده بوده يا در دامن مادرش پستانک ميخورده! پيغمبر که از دنيا رفته اين 8 ساله بوده! خود توفيق ابوعلم هم ميگويد اين قضيه سال دوم هجرت قبل از ولادت امام مجتبي بوده، يعني آن زمان هنوز اين آقا اصلا به دنيا نيامده است ولي دارد اين قضيه را نقل ميکند! در رابطه با قضيهاي که معاويه را مقدس ميدانيم چون امام حسن با او صلح کرده است. در اينجا ما سخن زياد داريم. اصلا امام حسن صلح کرد تا در يک جمله فسق و کفر معاويه را ثابت کند. آن چهره نفاق معاويه را ثابت کند. در خود نهج البلاغه در نامه 16 حضرت علي قسم ياد ميکند فوالذي فلق الحبة وبرأ النسمة ما أسلموا ولكن استسلموا وأسروا الكفر معاويه و دار و دستهاش مسلمان نشدند کفر ظاهري را به کفر باطني مبدل کردند. همين عبارت را عمار ياسر با سند صحيح در مجمع الزوائد هيثمي ج ا ص 113 آورده است. اين آقايان بروند ببينند. ما ديگر در اين چند روز نسبت به معاويه چيزي نگذاشتيم بماند. انشاءالله درباره معاويه، حق مطلب را ادا خواهيم کرد. خوني که به قلب امير المومنين و امام مجتبي و اهلبيت وارد کردند، سر منشأش خود معاويه بوده است. مجري: آقاي مير معيني نکته زيبايي را در حديث قرطاس گفتند که چرا عمر نگفته إن النبي يهجر خدايي نکرده يکي از بزرگانمان مريض بشود ميگوييم اين آقاي ما، اين سيد ما، اين مولاي ما و خلاصه يک عبارت درستي ميآوريم. استاد حسيني قزويني: بله در صحيح مسلم ج 5 ص 152 ح 4458 هم عمر وقتي ميآيد خطاب به علي عليه السلام و عباس نميگويد مثلا آمده بود ارث پيغمبر را طلب ميکرد بلکه ميگويد: فجئتما تطلب ميراثك من ابن أخيك ويطلب هذا ميراث امرأته من أبيها عباس تو آمده بودي ارثت را از فرزند برادرت بگيري و اين هم آمد تا ارث زنش را از پدرش بگيرد. ادب را رعايت نميکند. يک طرف پيغمبر است و يک طرف خير الاوصياء، شما حداقل بگوييد ارث خود را از پيغمبر ميخواست. اين تعابير، تعابير زشتي است. مجري: خيلي ممنون. خداوند يار و نگهدار شما عزيزان باشد. آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||